گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۱

 

دگر باره تیغ جفا بر کشیدی

ز باران دیرینه باری بریدی

به قتل محبان شدی باز رنجه

بنابادت ای دوست زحمت کشیدی

من از حسرتت گرچه مردم خوشم هم

[...]

کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۲

 

چه جرم رفت که یکباره مهر ببریدی

چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی

به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند

که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی

هزار بار بگفتم که نشنوی زنهار

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۳

 

گر شبی روی چو ماه تو دو چشمم دیدی

کی چنین شیفته در گرد جهان گردیدی

دل من گر قد چون سرو تو دیدی در باغ

درد از آن قامت و بالای تو در دم چیدی

راستی گر ننهادی به خطت سر چو قلم

[...]

جهان ملک خاتون
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲

 

ای اشک چو در راه طلب گرم دویدی

از خاک درِ دوست به مقصود رسیدی

دل جان نتوانست ز دستِ غم او برد

خوش وقت تو ای اشک که بر آب چکیدی

گفتم که ندیدم دهن تنگ تو را هیچ

[...]

خیالی بخارایی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹۸ - تمثیل

 

غرقه موج بحر توحیدی

خسرو بارگاه تفریدی

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۸ - حکایت

 

چون لبش در فسون بجنبیدی

بر خود افسونگران بلرزیدی

جامی
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۵
sunny dark_mode