چه جرم رفت که یکباره مهر ببریدی
چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند
که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
هزار بار بگفتم که نشنوی زنهار
ز دوستان سخن دشمنان و نشنیدی
بگفتیم که به کام دلت رسانم زود
به کام دل نه ولیکن به جان رسانیدی
چه دوستیست که احوال ما نمی پرسی
چه دشمنیست که از یار خویش ببریدی
چه حالتیست که با بندگان نپردازی
چه صورتیست که از دوستان ببرّیدی
جهان ز دست مده بعد ازین به کام حسود
کنون [که] کام دل خویش از جهان دیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر نگران از تغییر رفتار دوستی است که یکباره از او فاصله گرفته و عهد و قولهایش را فراموش کرده است. او میپرسد چه اتفاقی افتاده که این دوستی از او دور شده و دیگر به حال او اهمیت نمیدهد. شاعر از عدم وفاداری این دوست و بیتوجهی او به سخنان و درخواستهایش شکایت میکند و به او هشدار میدهد که نباید به حسودان اجازه دهد روزگارش را به باد بدهند. او به عنوان سیگنالی، به دوستی و وفاداری اهمیت میدهد و از دوری و سردی روابط انسانی گلایه دارد.
هوش مصنوعی: چه گناهی رخ داده که به یکباره عشق را از ما گرفتی؟ چه اتفاقی افتاده که از ما دور شدی و کنترل را از دست ما خارج کردی؟
هوش مصنوعی: دیگر کسی به قول و وعدههای تو اعتماد نخواهد کرد، چون هر آنچه که گفتی، آن را فراموش کردهای و به آن عمل نکردی.
هوش مصنوعی: من بارها به تو گفتم که از دوستانت به حرفهای دشمنان گوش نده ولی تو به این صحبتها توجه نکردی و نشنیدی.
هوش مصنوعی: گفتیم که خواستهات را به زودی برآورده کنم، اما نه تنها به خواستهات نرسیدم، بلکه به جان و دلام آسیب زدی.
هوش مصنوعی: چه دوستی وجود دارد که از حال ما خبر نمیگیرد؟ و چه دشمنتری وجود دارد که از دوستش جدا شده است؟
هوش مصنوعی: چه وضعی دارد که با بندگان و مردم خوب رفتار نمیکنی و چه حالتی دارد که از دوستانت دوری میکنی؟
هوش مصنوعی: دیگر جهان را به حسادت افراد نده، چون حالا آرزوی خود را از زندگی به دست آوردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی
که برگذشتی و از دوستان نپرسیدی
گرفتمت که نیامد ز روی خلق آزرم
که بیگنه بکشی از خدا نترسیدی
بپوش روی نگارین و موی مشکین را
[...]
وفا نکردی و پیوندِ عهد ببردی
به دشمنی من از دوستی بگردیدی
عفا الله آن که به کینش هلاک خواهی کرد
گر این که با منِ مسکین به مهر ورزیدی
هزار شب ز تو در خون نشستهام تا روز
[...]
چه جرم رفت که یکباره مِهر ببریدی
چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند
که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
تو باز بر سر میدان عشق پای منه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.