وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸
نویدِ آشنایی میدهد چشمِ سخنگویت
گرفته انس گویا نرمیی با تندی خویت
بمیرم پیشِ آن لب اینچنین گاهی تبسم کن
بحمدالله که دیدم بی گره یک بار ابرویت
به رویت مردمانِ دیده را هست آنچنان میلی
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - در خیال تو
چو وحشی سر به زانو دوش بودم در خیال تو
که شبها چیست شغلت ، در کجایی، کیست پهلویت
دراین اندیشه خفتم دیدمت در خلوتی تنها
قدح در دست و می درسر، صراحی پیش زانویت
وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار
مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت
دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
گوشهای گیرم و من بعد نیایم سویت
نکنم بار دگر یاد قد دلجویت
دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت
[...]
وحشی بافقی » ناظر و منظور » دست نیاز به درگاه بینیاز گشودن و از حضرت باری التماس رستگاری نمودن
نگاهی کن که رو آرم به سویت
رهی بنما که جا گیرم به کویت
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۵ - در چگونگی شبی که پیغمبر بر آسمان بر شد
فرو رفتهست خور در آرزویت
تو باقی مانی و خورشید رویت
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۴ - در رفتن شیرین به کوه بیستون و گفتگوی او با فرهاد و بیان مقامات محبت
بگفتا بیخودی، گفتا ز رویت
بگفت آشفته ای ، گفتا ز مویت
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۳
ای در همه حال روی دلها سویت
محراب نماز قبله ابرویت
از بوی شراب عشق در هر قدمی
افتاده روان خردی در کویت
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۷ - مصلحت کردن راجه جسرت با وزیران به جهت جلوس رام بر تخت شاهی و حیله انگیختن مادر برت برای اخراج رام
که دادم آنچه باشد آرزویت
دل و جانم فدای تار موی ت
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۹ - آمدن رام پیش سیتا و در بستن سیتا بر رام و زاری شروع کردن رام
دگر گردم کتان بی ماه رویت
سرت گردم نگردم گرد کویت
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۹
زهی چمنسازِ صبحِ فطرت، تبسم لعل مهرجویت
ز بوی گل تا نوای بلبل فدای تمهید گفتگویت
سحر نسیمی درآمد از در، پیام گلزار وصل در بر
چو رنگ رفتم ز خویش، دیگر چه رنگ باشد نثار بویت
هوایی مشق انتظارم، ز خاک گشتن چه باک دارم
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶
برهمن مذهبان زنار بندانند از مویت
مغان آتش پرستی می کنند از دیدن رویت
ز دیر و کعبه فارغ ساخت ما را طاعت عشقت
سجود بندگی کردیم، در محراب ابرویت
نمی آساید از گلگشت جنّت خاطر عاشق
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
نهم بر خاک پهلو شب، به این امید در کویت
که ننشیند کسی از همنشینان روز پهلویت
فغان، کامشب که دارم راه در بزم تو، از غیرت
بسوی غیر باید بنگرم، تا ننگرد سویت!
در این گلشن، که هر مرغی گلی جوید، من آن مرغم
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴
گر از تو نهان، کس آید اندر کویت
وز دور گهی نظر گشاید سویت
بهتر که تمام عمر در پهلویت
بنشیند و از بیم نبیند رویت
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
چون نیست مرا راه ز بیم خویت
در خانه ات آیم همه شب در کویت
تا روز نشینم به امیدی که مگر
از خانه برون آئی و بینم رویت
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۲۰
ای صبح وصال ما ز رویت
وی شام فراق ما ز مویت
خورشید چه غم اگر نشیند
چون نقش قدم بخاک کویت
کو طره پر خم چو چوگان
[...]
خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴۲
نسیما گرفتند ره بر در آن سرو دلجویت
بگو ای زمره شیر افکنان نخجیر آهویت
ز طول مدت هجران و شام محنت دوری
تو مانی زنده، خالد گشت قربان دو ابرویت
قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۲۵
ندانی عظم و شحم و پوست و مویت،
از این پرورده شد؟ لعنت به رویت!
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۵۷
نگذاردم سوی رزم خوی بهانه جویت
ور رای رخصت آرد نارد اجازه رویت
چون لعل غنچه رنگت چون زلف مشکبویت
دارم جدا ز رویت روئی ز دست خویت
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶
بت پرستنده بت رویت
کفر زنار بند گیسویت
جامه کعبه حلقه مویت
قبله خانه طاق ابرویت
چه تفاوت مرا زدیر و حرم
[...]