زهی چمنسازِ صبحِ فطرت، تبسم لعل مهرجویت
ز بوی گل تا نوای بلبل فدای تمهید گفتگویت
سحر نسیمی درآمد از در، پیام گلزار وصل در بر
چو رنگ رفتم ز خویش، دیگر چه رنگ باشد نثار بویت
هوایی مشق انتظارم، ز خاک گشتن چه باک دارم
هنوز دارد خط غبارم، شکستهی کلک آرزویت
به جستجو هر طرف شتابم همان جنون دارد اضطرابم
به زیر پایت مگر بیابم دلی که گم کردهام به کویت
ز گلشنت ریشهای نخندد که چرخش افسردگی پسندد
چو ماه نو نقش جام بندد لبی که تر شد به آب جویت
به عشق نالد دل هوس هم ببالد از شعله خار و خس هم
رساست سررشتهٔ نفس هم به قدر افسون جستجویت
به این ضعیفی که بار دردم شکسته در طبع، رنگ زردم
بهگرد نقاش شوق گردم که میکشد حسرتم به سویت
ز سجدهٔ خجلتآور من، چه ناز خرمن کند سر من
که خواهد از جبههٔ تر من چو گل عرق کرد خاک کویت
اگر بهارم تو آبیاری، وگر خزانم تو شعلهکاری
ز حیرت من خبر نداری، بیارم آیینه روبرویت
کجاست مضمون اعتباری که بیدل انشا کند نثاری
بضاعتم پیکر نزاری، بیفکنم پیش تار مویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی صبح و طبیعت اشاره میکند و از عشق و انتظار خود سخن میگوید. او به بوی گل و صدای بلبل اشاره میکند و احساساتش نسبت به معشوق را توصیف میکند. شاعر به تلاطم و اضطراب خود در جستجوی عشق و دلتنگیاش از دوری معشوق میپردازد. او امیدوار است که معشوقش به او توجه کند و در عین حال از دردهای ناشی از عشق و انتظار شکایت میکند. به طور کلی، این شعر حس عمیق عشق، انتظار و دلریدگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای چمنساز صبح طبیعت، لبخند لبهایت با بوی گل تا صدای بلبل، فدای تلاش تو برای به گفتگو نشستن است.
هوش مصنوعی: یک نسیم دلانگیز در صبح زود به درون آمد و پیامی از گلزار وصال آورد. هنگامی که از خودم جدا شدم، دیگر چه رنگ و حالتی میتوانم داشته باشم وقتی عطر تو را نثار میکنم؟
هوش مصنوعی: در هوایی که پر از انتظار است زندگی میکنم و از اینکه روزی به خاک برسم، هراسی ندارم. هنوز هم ردی از آرزوهایم باقی مانده، حتی اگر آن آرزوها شکسته شده باشند.
هوش مصنوعی: من به هر سو میدویم و در این حال، جنون و اضطراب مرا آزار میدهد. شاید زیر پای تو دلی را که گم کردهام، پیدا کنم.
هوش مصنوعی: از باغ تو هیچ گیاهی نخواهد خندید، چون سرنوشتش غمگین است. همانطور که ماه نو به شکلی خاص از جامی سر میزند، لبهایی که با آب چشمهات مرطوب شدهاند، زیبایی خاصی دارند.
هوش مصنوعی: دل به عشق ناله میزند و آرزوها از شعلههای تلخ و ناامیدی هم بالا میرود. نفس هم به اندازهی جستجوی تو زنده و با نشاط است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالتی اشاره میکند که به شدت تحت تأثیر درد و رنج قرار گرفته و در نتیجه، روحیه و رنگ چهرهاش زرد و کمرنگ شده است. او به نقاشی اشاره دارد که عشق و شوق او را به تصویر میکشد و این تصویر به نوعی نشاندهنده آرزوی عمیق او برای رسیدن به محبوبش است. در واقع، شاعر درباره احساسات درونی و تلاطمهای عاطفیاش صحبت میکند.
هوش مصنوعی: از حالت شرم و خجالت سجدهام، چه ناز و لطافتی برای سرم به وجود میآورد که میخواهد از پیشانی ترم، مانند گلی که از عرق سیراب میشود، در خاک کوی تو شکوفا شود.
هوش مصنوعی: اگر در بهار زندگیام تو به من شادی و رونق ببخشیدی، و اگر در فصل خزان و بیرحمی به سر ببرم، تو آتش عشق و اشتیاق را در دلم شعلهور میکنی. از حال و احوال من بیخبر هستی، اما میخواهم آیینهای به تو نشان دهم تا خود را ببینی و از حقیقت من مطلع شوی.
هوش مصنوعی: بیدل در این شعر به دنبال معنایی ارزشمند و قابل توجه است که بتواند در قالب نثری زیبا و دلنشین ارائه دهد. او از شرایط مادی و فقر خود سخن میگوید و این احساس را دارد که اگر چیزی برای ارائه داشته باشد، آن را در مقابل زیبایی و جاذبه موی معشوقش قرار میدهد. این بیان نشاندهندهی ارادت و احترام عمیق او به معشوق است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.