گنجور

 
۱
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
۲۴۷
 

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹

 

الا ای یوسف قدسی برآی از چاه ظلمانی

به مصر عالم جان شو که مرد عالم جانی

به کنعان بی تو واشوقاه می‌گویند پیوسته

تو گه دل بستهٔ چاهی و گه در بند زندانی

تو خوش بنشسته با گرگی و خون آلوده پیراهن

[...]

۵۴ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰

 

گر سخن بر وفق عقل هر سخنور گویمی

شک نبودی کان سخن بر خلق کمتر گویمی

راز عالم در دلم، گنگم ز نااهلی خلق

گر تو را اهلیتی بودی تو را بر گویمی

چند گویی راز دل ناگفته مگذار و بگو

[...]

۳۸ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

فداک ابی و امی این تمشی

براق آمد مگر بر عزم عرشی

تورا چه عالم و چه عرش و چه فرش

که صد عالم ورای عرش و فرشی

کنون روحانیان عرش را بین

[...]

۶۸ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

ما مست شراب جان فزاییم

سرخوش ز می گره گشاییم

در کنج شرابخانه گنجی است

ما طالب گنج کنجهاییم

آنها که هوای می ندارند

[...]

۵۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳

 

کی باشد ازین نشیب نمناک

دل خیمهٔ جان زند برافلاک

بستاند عقل جوهر از جان

بفشاند روح دامن از خاک

وین خیمهٔ چار طاق ایوان

[...]

۶۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا

 

آفرین جان آفرین پاک را

آنکه جان بخشید و ایمان خاک را

عرش را بر آب بنیاد او نهاد

خاکیان را عمر بر باد او نهاد

آسمان را در زبردستی بداشت

[...]

۶۵ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت

 

خورد عیاری بدان دل‌خسته باز

با وثاقش برد دستش بسته باز

شد که تیغ آرد زند در گردنش

پارهٔ نان داد آن ساعت زنش

چون بیامد مرد با تیغ آن زمان

[...]

۱۹۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

خواجهٔ دنیا و دین گنج وفا

صدر و بدر هر دو عالم مصطفی

آفتاب شرع و دریای یقین

نور عالم رحمة للعالمین

جان پاکان خاک جان پاک او

[...]

۱۴۳ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » حکایت مادری که فرزندش در آب افتاد

 

مادری را طفل در آب اوفتاد

جان مادر در تب و تاب اوفتاد

در تحیر طفل می‌زد دست و پای

آب بردش تا بناب آسیای

خواست شد در ناو مادر کان بدید

[...]

۱۸ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی‌فضیلة امیرالمؤمنین ابوبکر رضی الله عنه

 

خواجهٔ اول که اول یار اوست

ثانی اثنین اذهما فی الغار اوست

صدر دین صدیق اکبر قطب حق

در همه چیز از همه برده سبق

هرچ حق از بارگاه کبریا

[...]

۱۳ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلة امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه

 

خواجهٔ شرع آفتاب جمع دین

ظل حق فاروق اعظم شمع دین

ختم کرده عدل و انصافش به حق

در فراست بوده بر وحیش سبق

آنک حق طاها برو خواند از نخست

[...]

۱۳ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلة امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه

 

خواجهٔ سنت که نور مطلق است

بل خداوند دو نور پر حق است

آنک غرق قدس و عرفان آمدست

صدر دین عثمن عفان آمدست

رفعتی کان رایت ایمان گرفت

[...]

۱۳ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلةامیرالمؤمنین علی رضی الله عنه

 

خواجهٔ حق پیشوای راستین

کوه حلم و باب علم و قطب دین

ساقی کوثر، امام رهنمای

ابن عم مصطفا، شیرخدای

مرتضای مجتبا، جفت بتول

[...]

۱۳ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » درتعصب گوید

 

ای گرفتار تعصب مانده

دایما در بغض و در حب مانده

گر تو لاف از عقل و از لب می‌زنی

پس چرا دم در تعصب می‌زنی

در خلافت میل نیست ای بی‌خبر

[...]

۴۶ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت عمر که می‌خواست خلافت را بفروشد

 

چون عمر پیش اویس آمد به جوش

گفت افکندم خلافت در فروش

این خلافت گر خریداری بود

می‌فروشم گر به دیناری بود

چون اویس این حرف بشنید از عمر

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت شفقت کردن مرتضی بر دشمن

 

چونک آن بدبخت آخر از قضا

ناگهان آن زخم زد بر مرتضا

مرتضی را شربتی کردند راست

مرتضا گفتا که خونریزم کجاست

شربت او را ده نخست آنگه مرا

[...]

۱۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت گفتن مرتضی اسرار خویش را با چاه و پر خون شدن چاه

 

مصطفا جایی فرود آمد به راه

گفت آب آرند لشگر را ز چاه

رفت مردی بازآمد پر شتاب

گفت پر خونست چاه و نیست آب

گفت پنداری ز درد کار خویش

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت چوب خوردن بلال

 

خورد بر یک جایگه روزی بلال

بر تن باریک صد چوب و دوال

خون روان شد زو ز چوب بی‌عدد

هم چنان می‌گفت احد می‌گفت احد

گر شود در پای خاری ناگهت

[...]

۷ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت رفتن مصطفی بسوی غار و خفتن علی در بسترش

 

گر علی بود و اگر صدیق بود

جان هر یک غرقهٔ تحقیق بود

چون بسوی غار می‌شد مصطفا

خفت آن شب بر فراشش مرتضا

کرد جان خویشتن حیدر نثار

[...]

۱۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » سخنی از رابعه

 

زو یکی پرسید کای صاحب قبول

تو چه می‌گویی ز یاران رسول

گفت من از حق نمی‌آیم به سر

کی توانم داد از یاران خبر

گرنه در حق جان و دل گم دارمی

[...]

۱۰ بیت
عطار
 
 
۱
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
۲۴۷
 
تعداد کل نتایج: ۴۹۲۵