گر سخن بر وفق عقل هر سخنور گویمی
شک نبودی کان سخن بر خلق کمتر گویمی
راز عالم در دلم، گنگم ز نااهلی خلق
گر تو را اهلیتی بودی تو را بر گویمی
چند گویی راز دل ناگفته مگذار و بگو
خود نگویی تا کرابرگویمی گر گویمی
زیرکان هستند کز پالان جوابم آورند
فیالمثل در پیش ایشان گر من از خر گویمی
کو کسی کاسرار چون بشنود دریابد ز من
پیش او هر ساعتی اسرار دیگر گویمی
کو کسی کز وهم پای عقل برتر مینهد
تا سخن با او بسی از عرش برتر گویمی
کوکسی کو عبره خواهد کرد ازین دوزخ سرای
تا من از صد نوع با او شرح معبر گویمی
کو کسی کو هرچه میبیند نه رای آرد به خود
تا دلش را نسخهٔ عالم مقرر گویمی
کو کسی کز سینه کرسی کرد واز دل عرش ساخت
تا مثال عالم صغریش از بر گویمی
کو کسی کو در میان زندگی یک ره بمرد
تا میان زندگیش از سر محشر گویمی
کو کسی کز دین چو بومسلم تبر زد روز و شب
تا ز صدق یار غار و حلم حیدر گویمی
کو دلی کز حلقهٔ گردون به همت بر گذشت
تا بر آن دل هفت گردون حلقهٔ در گویمی
کو یکی مفلس که در ششدر فرومانده است سخت
تا ره بگریختن زین هفت ششدر گویمی
کو یکی کز قعر صد ظلمت نهد یک گام پیش
تا ز نور فیض دریای منور گویمی
کو یکی طوطی شکر چین که تا در پیش او
هر زمانی صد سخن شیرین چو شکر گویمی
کو یکی گوهر شناس گوهر دریای عشق
تا ز سر هفت در و چار گوهر گویمی
کو یکی غواص تیز اندیشهٔ بسیار دان
تا عجایبهای این دریای منکر گویمی
کو یکی سرگشته همچو گوی دریای طلب
تا بدو اسرار این میدان اخضر گویمی
کو یکی طاقی که جفتش نیست در باب خرد
تا ز دواری این طاق مدور گویمی
کو یکی صاحب مشامی کز یمن بویی شنید
تا ز مشک تبتی وز عود و عنبر گویمی
کو یکی پاکیزه طبع راست فهم پاک دل
تا به زیر هر سخن صد راز مضمر گویمی
کو سخن دانی که او را منطقالطیر آرزوست
تا ز مرغ جان سخن از جانش خوشتر گویمی
کو سکندر حکمتی حکمتپژوه تشنهدل
تا صفات آب خضر و حوض کوثر گویمی
کو فریدونی که گاوان را کند قربان عید
تا من اندر عید گه الله اکبر گویمی
نی خطا گفتم خطا کو غازیی شمشیرزن
تا به پیش او صفات نفس کافر گویمی
تا کی از نفسم که هم ناگفته ماند شرح او
گو هزاران شرح او را من ز هر در گویمی
گر من از مردان دین آگاهمی هرگز کجا
با چنین نامردی از مردان رهبر گویمی
دامن اندر چینمی از خود اگر هر دم برون
راز مردان جهان با دامن تر گویمی
جز سخن چیزی ندارم گر مرا چیزیستی
با چنان چیزی کجا دیوان و دفتر گویمی
گر از آن دریای معنی قطرهای بودی مرا
حاش لله گر من از اعراض و جوهر گویمی
در هوای حق اگر یک ذره نوری دارمی
نیستی ممکن که از خورشید انور گویمی
کاشکی مستغرق آن نور بودی جان من
زانکه گر مستغرقستی آن بهم در گویمی
گر من اندر ملک دین گنج قناعت دارمی
خویشتن را ملکت عالم میسر گویمی
طفل را هم ماندهٔ حرفی و گرنه طفلمی
من الف را گاه در بن گاه بر سر گویمی
ای خدا نقصان مده در جوهر ایمان من
گر به جز تو در دو عالم بندهپرور گویمی
در بقا عزت تو را و در فنا لذت مرا
مستمی گر با تو خود را من برابر گویمی
یارب از نفس پلیدم پاک کن تا خویش را
همچو عیسی جاودان خود را مطهر گویمی
گر دل عطار پست نفس خاکی نیستی
از بلندی شعر فوق هفت اختر گویمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل از عطار نیشابوری به بررسی رازهای عالم و جستجوی حقیقت در درون انسان میپردازد. شاعر در این اثر به دنبال افرادی است که از درک و فهم بالایی برخوردارند و میتواند با آنها از رازها و اسرار وجود سخن بگوید. او به ویژگیهای این افراد اشاره میکند، مانند کسی که از دنیاست و به عمق واقعیتها مینگرد، یا کسی که از پیچیدگیهای زندگی گذشته و به تجربیات عمیق دست یافته است.
عطار در این شعر، همچنین به نقصهای انسانی و نیاز به پاکی و روشنایی درون اشاره میکند و بالاخره دعا میکند تا از پلیدی نفس خود پاک شود و به نور الهی نزدیکتر شود. این غزل در نهایت بیانگر عشق و اشتیاق عطار به حقیقت و عشق الهی است و آرزو دارد که خود را در این راه گم نکند.
هوش مصنوعی: اگر هر سخنگوی، سخنانش را بر اساس عقل تنظیم کند، هیچ شکی در درست بودن آن سخن نخواهد بود، زیرا این نوع سخن کمتر به گوش مردم میرسد.
هوش مصنوعی: راز عالم در دل من است و من از نادانی مردم نمیتوانم آن را بیان کنم. اگر تو لیاقت و شایستگی این را داشتی، آن را به تو میگفتم.
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی درباره راز دل صحبت کنی؟ بهتر است آن را بگویی، زیرا اگر تو آن را نگویی، من هم نمیتوانم به تو بگویم.
هوش مصنوعی: افرادی وجود دارند که به راحتی از من پرسش میکنند و پاسخهای مرا بدون فکر و تأمل قبول میکنند. حتی اگر من بگویم که از خر صحبت میکنم، باز هم به من اعتماد میکنند.
هوش مصنوعی: کسی را پیدا کن که وقتی اسرار را بشنود، از من متوجه شود و هر لحظه برای او اسرار تازهای بگویم.
هوش مصنوعی: کسی را ببر ما بیاور که فراتر از خیال و اندیشهی عادی ایستاده و بتوان با او گفتگو کرد و از افکار و ایدههایمان به مرتبهای بالاتر برسیم.
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد از عذاب دوزخ عبرت بگیرد، تا زمانی که من از صد نوع راه و روش به او توضیح دهم، در این دوزخ ساکن خواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی را نشان بده که در نظراتش به خود مشغول نیست و هر آنچه میبیند را از نظر خود نمیسنجد، تا بتوانم دلش را به عنوان نمونهای از جهان بیان کنم.
هوش مصنوعی: کسی را معرفی کن که به اندازهای بزرگ و بزرگوار باشد که از دل خود، عرش حق را به وجود آورد و مانند کوچکترین نمادهای عالم را از حفظ بتواند بیان کند.
هوش مصنوعی: کسی را پیدا کن که در زندگیاش یک بار راستی را در میان مشکلات و چالشها پذیرفته باشد تا بتوانم از آن حال و روز او در قیامت صحبت کنم.
هوش مصنوعی: به دنبال کسی هستم که مثل بومسلم، در روز و شب از دین دفاع کند و از صدق یار غار و حلم حیدر بگوید.
هوش مصنوعی: کجا کسی پیدا میشود که با اراده و همت خود از چرخش و دایرههای زندگی به راحتی عبور کند، تا من بتوانم دربارهاش بگویم که حتی هفت آسمان بر گرد دل او حلقه زده است.
هوش مصنوعی: شخصی در شرایط سختی قرار دارد که نتوانسته از این وضعیت نجات یابد، و من میخواهم بگویم که فرار کردن از این چالشها بسیار دشوار است.
هوش مصنوعی: کسی را میخواهم که از عمق تاریکیها یک قدم جلوتر بیاید تا بتوانم از نور و برکت او با خود بگویم.
هوش مصنوعی: ای کاش یک طوطی شیرینزبان پیش من باشد که هر زمان بتوانم با او گفتگوهای شیرین و دلنشینی داشته باشم.
هوش مصنوعی: کسی را پیدا کن که ارزش عشق را بشناسد، تا از عمق وجودم و از دشواریهایی که در عشق کشیدهام، داستانی بگویم.
هوش مصنوعی: به کسی نیاز دارم که با فکر تیز و دانش زیاد خود، بتواند در عمق این دریای ناشناخته من نشانههای شگفتی را بیابد و برایم بگوید.
هوش مصنوعی: شخصی مانند یک توپ در دریای عشق و آرزو سرگردان است تا بتواند به رازها و اسرار این میدان سبز دست پیدا کند.
هوش مصنوعی: اگر یکی از تیرکهای طاقی وجود داشته باشد که جفت آن در ابعاد و ساختار دیده نمیشود، میتوانم از این طاق مدور در مورد خرد و دانایی صحبت کنم.
هوش مصنوعی: کسی را بگویید که از یمن بویی خوش شنیده است، بویی از مشک تبتی و عود و عنبر برایم بگوید.
هوش مصنوعی: کسی که دارای روح و طبیعتی پاک و دلفهم باشد، میتواند به روشنی و وضوح درک کند و زیر هر کلامی، صدها راز پنهان را بیان کند.
هوش مصنوعی: کسی را بیاور که در سخن ورزی ماهر باشد و آرزوی منطق الطیر را داشته باشد، تا من بتوانم از روح و جانش با او صحبت کنم و بخواهم که سخنانم زیباتر و دلنشینتر شوند.
هوش مصنوعی: کیست آن اسکندر که به جستجوی حکمت و دانش آمده و دلش تشنه است، تا از صفات آب خضر و حوض کوثر سخن بگوید؟
هوش مصنوعی: کجاست فریدون که در عید قربانیها را بدهد تا من در روز عید با صدای بلند "الله اکبر" بگویم؟
هوش مصنوعی: من به اشتباه سخن نگفتم، اما آیا کسی هست که مانند یک جنگجوی شجاع به مقابلم بیاید تا بتوانم صفات بد نفس کافر را به او بیان کنم؟
هوش مصنوعی: به چه مدت باید از نفس خودم سخن نگوییم؟ هزاران داستان و توضیح درباره او دارم که میتوانم از هر طرف بیان کنم.
هوش مصنوعی: اگر من از دانشمندان دین باخبر بودم، هرگز با چنین بیرحمی درباره رهبران مردان نمیگفتم.
هوش مصنوعی: اگر من در دامنم چینهایی داشته باشم، این نشان میدهد که هر لحظه میتوانم رازهای بزرگ مردان جهان را با دامن ترم برملا کنم.
هوش مصنوعی: من هیچ چیز اضافی ندارم جز کلام. اگر تو چیزی هستی، با آن چیز چگونه میتوانم از دیوان و دفتر صحبت کنم؟
هوش مصنوعی: اگر از آن دریای معنی فقط یک قطره میبودم، برایم حاشا که من از بیاعتنایی و ذات سخن بگویم.
هوش مصنوعی: اگر در فضای حق فقط یک ذره نور داشته باشی، ممکن نیست که از نور خورشید بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: ای کاش که تو در آن نور غرق میشدی جان من، زیرا اگر اینگونه میبودی، میتوانستم همه چیز را دربارهات بگویم.
هوش مصنوعی: اگر در سرزمین دین از قناعت بهرهمند باشم، میتوانم خود را فرمانروای عالم تصور کنم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم معنی این بیت را به زبان ساده بیان کنم، میتوان گفت: کودک در آغوش مادرش گاهی به حرف نمیآید و فقط در لحظات خاصی، مثالهایی از مسائل را به زبان میآورد. به عبارت دیگر، حتی اگر کودک در حال حاضر سکوت کرده باشد، در مواقع خاصی میتواند صحبت کند و چیزهایی را بگوید.
هوش مصنوعی: پروردگارا، در ایمانی که دارم کاستی نگذار. چرا که اگر غیر از تو در این دو جهان، خالق و پرورشدهندهای وجود داشته باشد، من نمیتوانم این را بگویم.
هوش مصنوعی: در زندگی تو تجلی عظمت و در مرگ، تجربه شادی و لذت من است. اگر با تو خود را برابر فرض کنم، به خوشبختی میرسم.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، از نفس آلودهام پاکم کن تا بتوانم مانند عیسی، خود را پاک و جاویدان معرفی کنم.
هوش مصنوعی: اگر دل عطار را پست و پایین بشماری، از بلندی شعر خود میتوانم بگویم که از جایگاه هفت ستاره بالاتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر سخن بر وفق عقل هر سخنور گویمی
شک نبودی کاین سخن، با خلق کمتر گویمی
کو کسی کاسرار چون بشنود، دریابد که من
پیش او هر ساعتی اسرار دیگر گویمی
کو کسی، کز وهم پای عقل برتر مینهد؟
[...]
گر سخن بر وفق علم هر سخنور گویمی
شک نباشد گر سخن با خلق کمتر گویمی
کو کسی کز وهم پای عقل برتر مینهد
تا سخن با او بسی از عرش برتر گویمی
کو کسی کو در میان زندگی یکره بمرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.