گنجور

عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی‌فضیلة امیرالمؤمنین ابوبکر رضی الله عنه

 

صدر دین صدیق اکبر قطب حق

در همه چیز از همه برده سبق

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلة امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه

 

ختم کرده عدل و انصافش به حق

در فراست بوده بر وحیش سبق

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

در تظلم داشتن در پیش حق

هر یکی بردی از آن دیگر سبق

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید

 

سایلی گفتش که‌ای برده سبق

تو بچه از ماسبق بردی به حق

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی حیرت » مادری که بر خاک دختر می‌گریست

 

گفت این زن برد از مردان سبق

زانک چون ما نیست و می‌داند به حق

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم

 

بمعجز کرد ماه آسمان شق

نمود از ذاتِ بیچون سرّ مطلق

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » آغاز کتاب

 

اگر عیسی نبودی کلمة حق

کجا بودی ز عزّت روح مطلق

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۲) حکایت وزیر که پسر صاحب جمال داشت

 

شنوده بود حال مرد عاشق

پیاده گشت در پیش خلایق

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۳) حکایت یوسف علیه السلام با ابن یامین

 

چنین گفت آن بزرگ دین که مطلق

همین رفتست با ابلیس الحق

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱۱) حکایت ابوعلی فارمدی

 

چو باشد پیشوا امیِّ مطلق

نخواهد نامه بر خواندن زنا حق

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱۲) حکایت گناه کار روز محشر

 

بحق گوید که ای قیّومِ مطلق

ندیدم ازکرام الکاتبین حق

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۴) حکایت حسن و حسین رضی الله عنهما

 

حسینش گفت ای استاد مطلق

بدان این یافتم من در ره حق

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۵) حکایت شبلی با سائل رحمه الله

 

ولی چون من منم امروز عاشق

ازین بهتر جوابت نیست صادق

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۴) حکایت جوان نمک فروش که بر ایاز عاشق شد

 

شهش گفتا که حجّت گوی عاشق

ترا دیدم نهٔ در عشق لایق

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۴) حکایت آن طفل که با مادر ببازار آمد و گم شد

 

ولی چون تو ننوشی خون عَلَی الحَق

نه بینی در جهان مطلوب مطلق

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۹) حکایت بایزید با مرد مسافر

 

چو جان زان نور گردد محو مطلق

به سبحانی برون آید و اناالحق

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۰) حکایت بایزید و زنّار بستن او

 

زبان بگشاد کای قیّومِ مطلق

بحقّ آنکه جاویدان توئی حق

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۲ - در صفت معراج رسول صلی الله علیه و سلم

 

خطاب آمد که ای معصوم مطلق

تو حق داری و حقور را رسد حق

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۷ - الحکایه و التمثیل

 

جوابش داد آن سلطان مطلق

که بشنو این جواب از ما علی الحق

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل

 

درین دیوان سرای ناموافق

چو پروانه نبینی هیچ عاشق

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۳