درآمد یک شبی جبریل از دور
براقی برق رو آورد از نور
که ای مهتر ازین زندان گذر کن
بدارالملک روحانی سفر کن
که بسیار انبیاء و مرسلیناند
بهر جانب جهانی حور عیناند
همه بر ره نشسته چشم بر راه
ز بهر رویت ای خورشید درگاه
فکنده خویشتن حوران ز غرفه
که تا زیشان مگر گیری به تحفه
فتاده در ملایک بانک و غلغل
که تا ز آن سوی رانی بوک دلدل
همه شب اختران عالم افروز
سپند چشم میسوزند تا روز
تو خود دانم که چندان داری از نور
که یزدانت فراغت داد از حور
کنون برخیز پیش آور براقت
که میدانم که چونست اشتیاقت
دمی در عالم قدسی قدم زن
بگیر آن حلقه را و بر حرم زن
چو با حق شد زفان جانت هم راز
ز راز خویش دل با خویش پرداز
چگونه در قفس بلبل زند پر
از آن پاسخ بدان سان شد پیمبر
براق برق رو زین خطه خاک
براند و خطبه خواند اول بر افلاک
مدرس شد عباد مخلصین را
سبق داد از حقیقت مرسلین را
جهانی انبیا را کار دیده
ز حضرت نور دین بسیار دیده
ز نور خویش را نابود دیدند
چه میگویم در آتش دود دیدند
ز صحن خاک در یک طرفه العین
برآمد تا فضای قاب قوسین
قدم بر ذروهٔ خلد برین زد
علم بر عرش رب العالمین زد
شده فیروزه گردون خروشان
ز بانگ طرقوی سبز پوشان
بآخر هم چنان میشد علو جوی
ملایک صد هزاران طرقوا گوی
کشیده نزل بر مه ماهی از فرش
فکنده حمل بر هم حامل العرش
بهشت آراسته در بر گشاده
تتق آویخته مسند نهاده
فتاده غلغلی در عرش اعظم
که آمد صدر و بدر هر دو عالم
امیر و سید سادات آمد
سپه سالار موجودات آمد
چو در نه پرده نیلی سفر کرد
ورای پرده غیبی گذر کرد
نیامد هیچ چیزی جای گیرش
که بود از هرچ پیش آمد گزیرش
نکرد از هیچ جانب یک نظر او
رفیقی داشت در اعلا مگر او
ز حوران گرچه صحن باغ پر بود
دو چشمش سرمه ما زاغ پر بود
چنان از پیشگه روشن شد آن نور
که روح القدس بیرون ماند از دور
چو روشن شد ز نور حق حوالی
فغان برداشت روح القدس حالی
که ای سید اگر آیم فراتر
بسوزد بیش ازین پرتو مرا پر
تو ای روح الامین پیش جنابی
که شد پیغامبران را زهره آبی
چرا چندین غم شه پر گرفتی
که بانک لو دنوت در گرفتی
هزاران جان همی سوزد درین راه
ترا گو پر بسوز ای پیک درگاه
نمیدانند صدیقان سر از پای
غم پر میخوری آخر چنین جای
اگردر قرب این حضرت خرامی
بسوزی پر چه مرد این مقامی
تو ای روح الامین بنشین به درگاه
مشو رنجه که لی وقت مع الله
تو شاگرد منی بنشین به سامان
بپرس از من که احسان چیست و ایمان
گذشت از نوبت قولاً ثقیلا
تو بر در باش اکنون جبرئیلا
ترا در اندرون پرده ره نیست
که هر سرهنگ مرد بارگه نیست
منم در نور حق پروانه کردار
تویی در پر طاووسی گرفتار
پناه از حق طلب از پر چه جویی
سخن در سر رود از پر چه گویی
هزاران جان پر اسرار حکمت
فدای جان آن دریای عصمت
ز روح القدس چون برتر گذشت او
ز هر چش پیش آمد درگذشت او
بقدر آنجا که مهتر را محل بود
زحل آنجا به نسبت در وحل بود
چنان نزدیک حق شد جانش از نور
که از وی جبرئیل افتاد از دور
بصورت آنک جبریل امین بود
که یک پر ز آسمانش بر زمین
چنان آنجا ز مهتر دور بود او
که مهتر را چو گنجشگی نمود او
چو بگذشت از جهت ره گشت باریک
به آخر شد به رب العزه نزدیک
چه گویم من در آن حضرت که چون بود
که آن دم از وجود خود برون بود
در آن قربت دلش پر موج اسرار
وزان دهشت زفانش رفت از کار
چو گل برگ حیا خوی کرده جانش
خیال وهم را پی کرده جانش
ز حس بگذشت وز جان هم گذر کرد
چو بی خود شد ز خود در حق نظر کرد
همی چندان که چشمش کار میکرد
دلش در چشم او دیدار میکرد
چو از درگه به خلوتگه فرو رفت
درآمد نور ربانی و او رفت
در آن هیبت محمد مانده بی کار
محمد از محمد گشت بیزار
چو حق میدید کو میزد پر و بال
به دلداری سلامش گفت در حال
از آن حالت دمی با خویشش آورد
سلامی و علیکی پیشش آورد
خطاب آمد که دع نفسک درون آی
به بی یسمع و بی ینطق برون آی
بخواه از آرزویی هست زودت
چرا بی خود شدی آخر چه بودت
کنون چون سوختی بر هم بتان را
شفاعت کن زمانی امتان را
یتیمی وز یتیمی این بدیع است
که خلق هر دو عالم را شفیع است
فقیری وز فقیری این شگفت است
که عرش و فرش صیت او گرفتست
مرایی، گر یتیمی گرچه درویش
ترا ام من ترا این از همه بیش
چه باکست از فقیری، فقر فخرست
که خال الوجه فی الدارین فقرست
تو دری گر یتیمی این چه بیم است
که در را بهترین وصفی یتیم است
به آخر چون نسب از خود برید او
به گوش جان سلام حق شنید او
نشاید گفت تنها خورد این را
مرا باد و عباد صالحین را
کریمی بین که چون کرد این قدح نوش
نکرد این خلق مسکین را فراموش
خطاب آمد که ای معصوم مطلق
تو حق داری و حقور را رسد حق
بخواه آنچت بود درخواست کردن
ز تو درخواست وز ما راست کردن
چو رب العزه در اسرار آمد
پیمبر نیز در گفتار آمد
که یا رب امتی دارم گنه کار
بفضل خود ز آتش شان نگه دار
ببین زاری و دل سوزی ایشان
لقای خویش کن روزی ایشان
امید جمله میدانی وفا کن
به لطفت جمله را حاجت روا کن
همه عالم کفی خاکند ای پاک
مده بر باد امید کفی خاک
نگردد ملکت دریا مشوش
که ریگی اندرین دریا بود خوش
چه کم گردد ز بحری بی کناره
که کاهی میکند در وی نظاره
اگر رحمت کنی بر خلق محشر
ازین دریا سر مویی شود تر
بگفت این و روان شد بلبل قدس
مشام جانش پر مشک از گل انس
مشام انبیای برگزیده
درو نرسیده تا در او رسیده
سواره انبیا از ره رسیده
پیاده در رکیب او دویده
همه کروبیان پر برگشاده
به پر خاک رهش بر سر نهاده
نشسته قدسیان در دیده بانیش
که تا بویی بیامد از معانیش
چه پنداری که خاک پای آن صدر
ندارد بر خداوند جهان قدر
به خاک پای او سوگند خورد او
که لا اقسم بهذا یاد کرد او
دمی ای صدر دین عطار را باش
شفاعت خواه او شو کار را باش
ترا من چون سگ اصحاب کهفم
که تا هستم برین درگاه وقفم
ز آب دیده غسل توبه کردم
مگر خاک کف پای تو گردم
منم در فرقت آن روضه پاک
که بر سر میکنم از آرزو خاک
اگر روزی بدان میدان درآیم
چه گویم زین خم چوگان برآیم
به آهی بگسلم بند جهان را
حنوطی سازم از خاک تو جان را
سه حاجت خواهم از درگاه تو من
که هستم سخت حاجت خواه تو من
که پیش از مرگ این دل داده درویش
ببیند روضهٔ پاک تو در پیش
دگر کز شاعرانم نشمری تو
به چشم شاعرانم ننگری تو
دگر چون جانم از تن شد پر آزاد
تو در بر گیریش یا رب چنین باد
دلا جان را فدای راه او کن
به تقوی روی در درگاه او کن
به دنیا دم ز دین پاک او زن
به عقبی دست در فتراک او زن
مثالی گویمت ظاهر بیندیش
کسی راهست جامی پر عسل پیش
اگر طفلی بدو گوید بیارام
که زیر این عسل زهرست در جام
چو از طفل آن سخن دارد شنیده
بلاشک دست از آن دارد کشیده
ترا چندین پیمبر کرده آگاه
که خواهد بود کاری صعب بر راه
بگفت طفل جستی راه پرهیز
بگفت انبیا از راه برخیز
خدایا نور دین هم راه ما کن
محمد را شفاعت خواه ما کن
ز کار ما مگردان خشمناکش
ز ما خشنود گردان جان پاکش
تحیت باد بیش از صد هزاران
برو از حق وزو بر جمع یاران
خصوصاً چار یار پاک گوهر
ابوبکر و عمر، عثمان و حیدر
نبی فرمود کایشانند انجم
بایهم افتدیتم اهدیتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به وصف سفر مقدس پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، به آسمان و مقام والای او در درگاه الهی میپردازد. در این سفر، جبریل به عنوان پیک الهی او را همراهی میکند و او را به عالم قدس و نزد خداوند میبرد. در آنجا، حضرت محمد (ص) با انبیای دیگر دیدار میکند و مقام بلندی را در نزد خداوند به دست میآورد.
در این سفر، حضرت محمد (ص) با نور الهی و روح القدس همنشین میشود و از مقامهای بالا و بهشت و حوریان سخن به میان میآید. او به شفاعت از امت خود در روز قیامت میپردازد و دعا میکند تا خداوند بر بندگان خطاکار رحمت کند. در نهایت، این متن بر اهمیت تقوا و ارتباط با خدا تأکید دارد و پیامبر را به عنوان شفیع بزرگ انسانها معرفی میکند.
این داستان نمادین، نشاندهنده عشق و ارادت به پیامبر و دعوت به پیروی از راه اوست.
هوش مصنوعی: یک شب جبرئیل از دوری ظاهر شد و با درخشندگی خاصی که داشت، نورانیترین چهره را به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: ای بزرگتر از این زندان، عبور کن و به سرای روحانی سفر نما.
هوش مصنوعی: بسیاری از پیامبران و فرستادگان الهی به سوی مردم آمدهاند و در هر طرف این دنیا، مانند حوریان زیبا وجود دارند.
هوش مصنوعی: همه در گوشهای نشستهاند و منتظرند تا تو، ای خورشید درگاه، به سوی آنها بیایی.
هوش مصنوعی: دختران بهشتی از جایگاه خود پایین آمدهاند تا شاید تو را به عنوان هدیهای دریافت کنند.
هوش مصنوعی: صدای دلنشینی در میان فرشتگان به گوش میرسد، گویی که تا آنسوی عالم هم آوازش پیچیده است و دلها را به جنبش درآورده.
هوش مصنوعی: در شب، ستارهها به زیبایی میدرخشند و مانند چشمهای سوزان، انتظار صبح را میکشند.
هوش مصنوعی: تو خود میدانی که چه مقدار نور داری و چقدر از این نور موجب آسایش و رهایی تو از زیباییهای بهشت شده است.
هوش مصنوعی: حالا بلند شو و به سوی محبوبت برو، زیرا میدانم که چقدر به او علاقهمندی.
هوش مصنوعی: لحظهای در دنیای معنوی حضور یاب و به حلقه وجود بپیوند و به سمت حرم مقدس برو.
هوش مصنوعی: وقتی زبان دل تو با حقیقت یکی شد، رازهای درون خود را با دل خود در میان بگذار.
هوش مصنوعی: چطور بلبل در قفس میتواند دلش پر از شادی باشد، مانند پیامبری که در دلش پاسخ سوالات را دارد؟
هوش مصنوعی: براق، که موجودی نورانی و سریع است، از این سرزمین به آسمان پرواز کرد و در ابتدا سخنانی زیبا و شکوهمند را ایراد کرد.
هوش مصنوعی: مدرس علم آموزان واقعی را به پیش برد و از واقعیت پیامبران به آنها آموخت.
هوش مصنوعی: در این دنیا، پیامبران برای هدایت انسانها وظایف بسیاری را از سوی خداوند، که منبع نور و دین است، دریافت کردهاند.
هوش مصنوعی: آنها دیدند که نور وجودشان از بین رفته است، اما من چه بگویم وقتی در آتش فقط دودی را مشاهده میکنند؟
هوش مصنوعی: از دل خاک و زمین، نگاهی به آسمان افکنده شد و به وسعتی از عالم بالا رسید.
هوش مصنوعی: دانش، بر بالای بهشت قدم نهاد و بر عرش خدای جهان تکیه زد.
هوش مصنوعی: آسمان مانند فیروزهای درخشان شده است که به خاطر سر و صدای سبزپوشان پر از شور و نشاط است.
هوش مصنوعی: سرانجام، با وجود همهی مشکلات و چالشها، همواره راههایی وجود دارد که میتوان به بلندی و عظمت رسید، مانند اینکه فرشتگان به صدها شکلی در میآیند و به ما طریقهای مختلف را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به یک زیبایی و عظمت هست که با تصاویر خاصی بیان شده است. در این تصویر، ماه که نمایانگر زیبایی و نور است، به گونهای توصیف شده که گویی از فرش یا زمینی به شکوفایی و اوج رسیده است. همچنین، اشاره به حمل عرش میتواند نماد قدرت و بزرگی باشد. به طور کلی، این متن به تماز و کیفیات خاصی از زیبایی و علو اشاره دارد.
هوش مصنوعی: بهشتی زیبا و آماده است که در آن دروازهها باز است، و نشیمنهایی مرتب و با وقار برپا شدهاند.
هوش مصنوعی: در آسمان بزرگ خبرهای شگفتی به گوش میرسد که هم ماه و هم خورشید در مقام والایی حضور دارند.
هوش مصنوعی: امیر و بزرگان اهل بیت، به عنوان رهبران و سرداران موجودات، به میدان آمدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که در پردهای نیلی سفر کرد و از پردهای مخفی عبور کرد، نشاندهندهی این است که به دنیای دیگری راه یافته و تجربیات جدیدی کسب کرده است. این سفر به دنیای ماورایی و ناشناخته اشاره دارد و خبر از گذر از مرزهای معمولی و ملموس میدهد.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی نتوانست جای او را پر کند، چرا که از هر چیزی که به او رسید، راه فراری پیدا کرد.
هوش مصنوعی: او هیچ نگاهی به هیچ طرف نکرد، تنها دوستی داشت که در اوج بود و فقط او بود.
هوش مصنوعی: چشمهای او به اندازهٔ زاغی سیاه و پر از سرمه است، هرچند که در باغ پر از حوریان زیبا است.
هوش مصنوعی: آن چنان نوری از پیشگاه او تابید که حتی روح القدس نیز از آن فاصله گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی که نور حقیقت روشن شد، روح القدس همراه با آن فریاد و نالهای سر داد.
هوش مصنوعی: ای سید، اگر به پیشتر بیایم، شعله وجودم بیشتر از این زبانه خواهد کشید.
هوش مصنوعی: ای روح القدس، تو نزد شخصیتی هستی که به پیامبران، جرات و توانایی بخشید.
هوش مصنوعی: چرا به خاطر غمهای زیاد خود را آسیبپذیر کردهای و در آشفتگی به سر میبری؟
هوش مصنوعی: بسیاری از کسان به خاطر تو در این مسیر در عذابند، پس ای فرستاده درگاه، تو هم باید با شدت و شور بیشتری ادامه دهی و بسوزی.
هوش مصنوعی: آنها نمیدانند که آدمهای راستین و صادق چطور از غم و اندوه پر میشوند، چرا که این حالت برای آنها ناآشنا و قابل درک نیست.
هوش مصنوعی: اگر در نزد او قدم برداری، بیتردید به آتش عشق میسوزی؛ پس چه جایی برای پروا و ترس از مقام این عشق است؟
هوش مصنوعی: ای روح الامین، بیا و در درگاه خداوند بنشین و خودت را در زحمت ننداز؛ چون که زمان تو با خداست.
هوش مصنوعی: تو شاگرد من هستی، بنشین و آرام باش. از من بپرس که احسان چه معنایی دارد و ایمان چیست.
هوش مصنوعی: بر اساس قول و وعدهای که دادهای، به طور جدی و با دقت منتظر باش، مانند جبرئیل که در موقعیتهای مهم حضور دارد.
هوش مصنوعی: در دل پردهها و پنهانیها، راهی برای تو وجود ندارد؛ زیرا هر کسی که شایستگی سرپرستی و رهبری را دارد، در چنین مکانی قرار ندارد.
هوش مصنوعی: من در پرتو حقیقت مانند پروانهای هستم، در حالی که تو در لباس زیبای طاووس گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: از خدا کمک بگیر و از او پناه بخواه، زیرا اگر به شخصیتهای بزرگ و پر صدا توجه کنی، از حقیقت دور خواهی شد و در گفتار خود به اشتباه میافتی.
هوش مصنوعی: هزاران روح پر از رازهای دانش و حکمت، فدای روح آن دریاچه پاکی و معصومیت میشوند.
هوش مصنوعی: چون روحالقدس از او برتر گذشت، او از هر چشم و نظری فراتر رفت و به حقیقتی عمیقتر رسید.
هوش مصنوعی: به اندازهای که در آنجا مقام و جایگاه یک فرمانروا معتبر است، سیاره زحل نیز در همان نسبت در جایگاه خود قرار دارد.
هوش مصنوعی: جان او به قدری به حقیقت و نور نزدیک شد که جبرئیل هم از فاصله به او نگاه میکرد.
هوش مصنوعی: بیت به زیبایی به توصیف یک موجود آسمانی میپردازد که مانند جبرئیل، فرشته مقرب و امین، از آسمان به زمین فرستانده شده است. این تصویر نشان میدهد که زیبایی و نور او به قدری است که به انسانها الهام میبخشد و درخشندگیاش میتواند به زمین نور دهد.
هوش مصنوعی: او به قدری از بزرگتر خود فاصله داشت که بزرگتر را مانند یک گنجشک کوچک دید.
هوش مصنوعی: زمانی که از مسیر عبور کرد و راه باریک شد، در پایان به مقام بلند و والای الهی نزدیک شد.
هوش مصنوعی: چه بگویم درباره آن مقام والا که در آن لحظه به چه شکلی بود وقتی که از وجود خود بیرون آمد؟
هوش مصنوعی: در آن دوری، دل او پر از امواج رازها بود و به خاطر ترس و وحشت از زبانش، کارش مختل شده بود.
هوش مصنوعی: مانند گلی که زیبایی و حیا را در خود دارد، جان او به خیال و توهم مشغول است.
هوش مصنوعی: او از احساسات خود عبور کرد و حتی از جانش نیز گذشت، هنگامی که از خود بیخود شد، به حقیقت نگریست.
هوش مصنوعی: هر اندازه که چشمانش توانایی داشت، دلش در نگاه او ملاقات و تجربه میکرد.
هوش مصنوعی: وقتی او از جایی که در جمع بود به مکانی خصوصی و آرام رفت، نوری الهی و معنوی وارد آنجا شد و او نیز به آنجا رفت.
هوش مصنوعی: در آن شکل و ویژگیهای محمد، او خود را بیعمل و بیهدف یافته است و از خود محمد هم ناامید و مایوس شده است.
هوش مصنوعی: وقتی حق را میدید، کو پر و بالش را میزد، به او که دلگرم بود، سلامی داد.
هوش مصنوعی: در مکانی که او قرار داشت، لحظهای با خود فکر کرد و سپس سلام و احوالپرسیای برای او آورد.
هوش مصنوعی: پیامی به تو داده شده که به درون خودت برو و با صدای دیگری سخن نگو، بلکه از خویشتن بیرون بیا.
هوش مصنوعی: از آرزوهایت بخواه و زودتر اقدام کن. چرا بیهوده ناراحت هستی؟ دلیل ناراحتیات چیست؟
هوش مصنوعی: حالا که عشقت قلبم را سوزانده است، ای بتان زیبا، لحظهای برای یاری و نجات من درخواست کن.
هوش مصنوعی: یتیمی و یتیم بودن، زیبایی خاصی دارد، زیرا این حالت به انسانی اجازه میدهد که دعا و شفاعت برای خلق دو جهان را داشته باشد.
هوش مصنوعی: فقر و تنگدستی او به قدری عجیب و قابل توجه است که حتی آسمان و زمین در مورد او صحبت میکنند.
هوش مصنوعی: ای مرایی، اگرچه تو یتیم هستی و درویش، اما من به خاطر تو این احساس را از همه چیز بیشتر دارم.
هوش مصنوعی: نگران فقیر بودن نیستی، چرا که فقر خود نشانهای از افتخار است و در دنیا و آخرت ارزشمند است.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند در، یتیم هستی، چه ترسی میتواند باشد وقتی که خود در، بهترین توصیف از یتیمی است؟
هوش مصنوعی: وقتی که او از ریشهاش جدا شد، به گوش جانش صدای سلام حق را شنید.
هوش مصنوعی: باد نمیتواند تنها این بار را بر دوش من بگذارد و به همین اندازه هم نمیتوان نیکوکاران را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: ببین چه احسانی میکند کسی که این جام را مینوشد، او این مردم نیازمند را فراموش نکرده است.
هوش مصنوعی: پیامی به تو با عنوان معصوم مطلق آمده است که تو به حق خود دسترسی داری و حق به درستی به تو میرسد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهی، از تو درخواست میکنم و درخواست ما را با درست کردن آن، تأمین کن.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند در اسرار و رازها وارد شد، پیامبر نیز در سخن و گفتار خود به بیان آنها پرداخت.
هوش مصنوعی: میگوید: ای پروردگار، من امتی دارم که گنه کارند، از لطف و رحمت خود، آنها را از آتش عذاب حفظ کن.
هوش مصنوعی: به زاری و دلسوزی آنها توجه کن و به یادشان باش، شاید روزی به دیدارشان برسی.
هوش مصنوعی: امیدوارم که تو به وعدهات وفادار بمانی و با مهربانیات نیاز همه را برطرف کنی.
هوش مصنوعی: تمام جهان مانند خاکی است و ای پاک، امید خود را به باد نده.
هوش مصنوعی: نگذار که حکومت تو مختل شود، زیرا در این دریا، وجود یک دانه ریگ خوشایند است.
هوش مصنوعی: اگر در دریای وسیع و بیپایان، تنها یک کاه به آن افزوده شود، چه تفاوتی ایجاد میشود؟ این نشان میدهد که تغییرات جزئی در یک محیط بزرگ، تاثیری چشمگیر ندارند.
هوش مصنوعی: اگر به مخلوقات رحم کنی، در قیامت نیز از این دریا بر آنان حتی به اندازه یک مو رحمتی نازل خواهد شد.
هوش مصنوعی: بلبل قدسی پس از گفتن این جمله، به سمت دیگر رفت و عطر دلنشینی از گل دوستیش را در روح خود احساس کرد.
هوش مصنوعی: بوی خوشی که در اینجا وجود دارد، به قدری عمیق و ویژه است که حتی پیامبران برگزیده نیز نتوانستهاند به درک آن برسند.
هوش مصنوعی: پیامبران به راحتی و با سرعت زیاد به مقصد میرسند، در حالی که دیگران باید به سختی و با تلاش بیشتر حرکت کنند.
هوش مصنوعی: همه فرشتگان با بالهای گشوده، گرداگرد او ایستاده و بر سر خود خاک راه او را گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: فرشتگان در حال تماشا هستند و منتظرند تا بویی از معانی عمیق به مشامشان برسد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو چه تصور میکنی، در حالی که هیچ چیز نمیتواند به مقام و بزرگی خداوند جهان نزدیک شود، حتی خاک پای اشخاص بزرگ و با ارزش.
هوش مصنوعی: به خاک پای او سوگند خورد، او که به موضوعی اشاره کرد و گفت: "من به این قضیه قسم نمیخورم."
هوش مصنوعی: لحظهای ای پیشوای دین، به عطار توجه کن و برای او شفاعت کن؛ خودت هم در کارهایت تلاش کن.
هوش مصنوعی: من همچون سگ اصحاب کهف برای تو وفادار و فداکار هستم و تا زمانی که در کنار تو هستم، در این مسیر باقی میمانم.
هوش مصنوعی: من از اشک خود برای توبه غسل کردم، تا شاید بتوانم به خاک پای تو تبدیل شوم.
هوش مصنوعی: من در دوری از آن باغ زیبا و پاک، به خاطر آرزوهایم مانند خاک بر سر میافشانم.
هوش مصنوعی: اگر روزی به آن میدان بیفتم، چه بگویم وقتی که از این چمن چوگان برمیخیزم؟
هوش مصنوعی: با یک آه میتوانم وابستگیها و بندهای دنیا را از هم بگسلم و از خاک تو برای جانم مایهای برپا کنم.
هوش مصنوعی: من از تو سه خواسته دارم، ای پروردگار، چرا که خودم در نیازمندیها به شدت به تو وابستهام.
هوش مصنوعی: این دل عاشق میخواهد پیش از مرگ، زیباییهای روحانی تو را از نزدیک ببیند.
هوش مصنوعی: دیگر از من به عنوان شاعر یاد نکن، زیرا تو به شعرای دیگر ارج میگذاری و من را در نظر نمیآوری.
هوش مصنوعی: هرگاه که جانم از بدنم جدا شود، ای پروردگار، تو او را در آغوش بگیر. کاش چنین شود!
هوش مصنوعی: ای دل، جان خود را در راه او فدا کن و با تقوا به درگاه او روی بیاور.
هوش مصنوعی: به دنیا از دین خالص او سخن بگو و برای به دست آوردن آخرت، به وسیله او تلاش کن.
هوش مصنوعی: کسی که فقط به ظاهر چیزها توجه میکند، در واقع در مسیر نادرستی قرار دارد؛ مانند کسی که یک جام پر از عسل را میبیند اما از حقیقت آن آگاه نیست.
هوش مصنوعی: اگر کودکی به او بگوید که آرام باش، زیرا در زیر این عسل زهر وجود دارد در جام.
هوش مصنوعی: وقتی که کودک درباره چیزی صحبت میکند، بدون شک از آن پا پس نمیکشد و دیگر به آن توجهی نمیکند.
هوش مصنوعی: تو را بسیاری از پیامبران آگاه کردهاند که کارهای دشواری در پیش است.
هوش مصنوعی: کودک گفت که باید از راه اشتباه دوری کرد و انبیا نیز به همین راه دعوت میکنند.
هوش مصنوعی: ای خدا، نور دین را در مسیر زندگی ما قرار ده و از محمد (ص) بخواه که برای ما شفاعت کند.
هوش مصنوعی: از کارهای ما برنجد و خشمگین نشود، بلکه دلش را شاد کن و از ما راضی باش.
هوش مصنوعی: باد سلامی بر او نرود و بر یارانش فرستاد، بیش از صد هزار بار.
هوش مصنوعی: به ویژه چهار شخصیت بزرگ و بافضیلت، یعنی ابوبکر، عمر، عثمان و علی، که از بهترینها و نیکوترین انسانها هستند.
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود: آنها مانند ستارگان هستند؛ وقتی با یکدیگر متحد شوید، هدایت خواهید یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.