گنجور

 
۱
۲
۳
۱۷
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی طلب » حکایت مردی که گشایش میخواست و جواب رابعه به او

 

بی‌خودی می‌گفت در پیش خدای

کای خدا آخر دری بر من گشای

رابعه آنجا مگر بنشسته بود

گفت ای غافل کی این در بسته بود

۲ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸

 

نقد قدم از مخزن اسرار برآمد

چون گنج عیان شد

۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸

 

در کسوت ابریشم و پشم آمد و پنبه

تا خلق بپوشند

۱ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸

 

خود بود که خود بر سر بازار برآمد

بر خود نگران شد

خود بر صف جبه و دستار برآمد

لبس همه سان شد

در بحر به شکل در شهوار برآمد

[...]

۷ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا

 

خلق ترسند از تو من ترسم ز خود

کز تو نیکو دیده‌ام از خویش بد

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت

 

تو بدو بشناس او را نه به خود

راه ازو  خیزد بدو، نه از خرد

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

زان شد آمد چون بیندیشد خرد

می‌ندانم تا برد یک جان ز صد

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

خواجگی هر دو عالم تاابد

کرد وقف احمد مرسل احد

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت چوب خوردن بلال

 

خون روان شد زو ز چوب بی‌عدد

هم چنان می‌گفت احد می‌گفت احد

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

گر در آیی و برون آیی ز خوَد

سویِ معنی راه یابی از خرد

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت زاهدی خودپسند که از مرده‌ای احتراز جست

 

چون عدد نبود درین راه واحد

جزو و کل گفتی نابشد تاابد

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » حکایت مردی که صورت افلاک بر تختهٔ خاک میکشید

 

دیده باشی کان حکیم بی خرد

تخته‌ای خاک آورد در پیش خود

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی توحید » بیان وادی توحید

 

چون برونست از احد وین از عدد

از ازل قطع نظر کن وز ابد

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم

 

مه از شرم رُخش هر مه گذارد

چو در راهش گذارد سر فرازد

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » حکایت

 

زهی عطّار کز نور محمد

شدی مسعود و منصور و مؤیّد

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۳) حکایت مأمون خلیفه با غلام

 

مگر قومی دلی پُر درد و پُر سوز

به بغداد آمدند از بصره فریاد

۱ بیت
عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳ - فرستادن سلیمان(ع) باز را باحضار بلبل ومراعات او ازتشویش

 

مگر دیوانه و مستست و بی خود

که دائم غافلست از نیک و از بد

۱ بیت
عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۸ - خطاب بلبل به طوطی و نصیحت کردن او را بخدمت پیر

 

بسی در کسوت زیبائی خود

که زیبائی چو تو بینند بی حد

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۷
 
تعداد کل نتایج: ۳۲۹