عطار » منطقالطیر » بیان وادی طلب » حکایت مردی که گشایش میخواست و جواب رابعه به او
بیخودی میگفت در پیش خدای
کای خدا آخر دری بر من گشای
رابعه آنجا مگر بنشسته بود
گفت ای غافل کی این در بسته بود
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸
خود بود که خود بر سر بازار برآمد
بر خود نگران شد
خود بر صف جبه و دستار برآمد
لبس همه سان شد
در بحر به شکل در شهوار برآمد
[...]
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا
خلق ترسند از تو من ترسم ز خود
کز تو نیکو دیدهام از خویش بد
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
تو بدو بشناس او را نه به خود
راه ازو خیزد بدو، نه از خرد
عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
زان شد آمد چون بیندیشد خرد
میندانم تا برد یک جان ز صد
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت چوب خوردن بلال
خون روان شد زو ز چوب بیعدد
هم چنان میگفت احد میگفت احد
عطار » منطقالطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان
گر در آیی و برون آیی ز خوَد
سویِ معنی راه یابی از خرد
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت زاهدی خودپسند که از مردهای احتراز جست
چون عدد نبود درین راه واحد
جزو و کل گفتی نابشد تاابد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » حکایت مردی که صورت افلاک بر تختهٔ خاک میکشید
دیده باشی کان حکیم بی خرد
تختهای خاک آورد در پیش خود
عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » بیان وادی توحید
چون برونست از احد وین از عدد
از ازل قطع نظر کن وز ابد
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم
مه از شرم رُخش هر مه گذارد
چو در راهش گذارد سر فرازد
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۳) حکایت مأمون خلیفه با غلام
مگر قومی دلی پُر درد و پُر سوز
به بغداد آمدند از بصره فریاد
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » ابیات برگزیدهٔ از روایت دوم دیباچۀ الهی نامه از روی نسخههای دیگر
زهی ملکت که واجب گشت لابد
که نه نقصان یذیرد نه تزاید
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » ابیات برگزیدهٔ از روایت دوم دیباچۀ الهی نامه از روی نسخههای دیگر
دو میبینی یکی را و دو صد صد
چه یک چه دو چه صد، جمله توئی خود
عطار » بلبل نامه » بخش ۳ - فرستادن سلیمان(ع) باز را باحضار بلبل ومراعات او ازتشویش
مگر دیوانه و مستست و بی خود
که دائم غافلست از نیک و از بد
عطار » بلبل نامه » بخش ۲۸ - خطاب بلبل به طوطی و نصیحت کردن او را بخدمت پیر
بسی در کسوت زیبائی خود
که زیبائی چو تو بینند بی حد