مرحبا ای هدهدِ هادی شده
در حقیقت پیکِ هر وادی شده
ای به سرحدِّ سبا سیرِ تو خوش
با سلیمان منطقالطّیرِ تو خوش
صاحبِ سرِّ سلیمان آمدی
از تفاخُر تاجوَر زان آمدی
دیو را در بند و زندان باز دار
تا سلیمان را تو باشی رازدار
دیو را وقتی که در زندان کنی
با سلیمان قصدِ شادُروان کنی
خهخه ای موسیجهٔ موسیصفت
خیز موسیقار زن در معرفت
کرد از جان مردِ موسیقیشناس
لحنِ موسیقیِّ خلقت را سپاس
همچو موسی دیدهای آتش ز دور
لاجرم موسیجهای بر کوهِ طور
هم ز فرعونِ بَهیمی دور شو
هم به میقات آی و مرغِ طور شو
پس کلامِ بیزفان و بیخروش
فهم کن بی عقل و بشنو نه به گوش.
مرحبا ای طوطیِ طوبینشین
حُلّه درپوشیده طوقی آتشین
طوقِ آتش از برای دوزخیست
حُلّه از بهرِ بهشتی و سخیست
چون خلیل آن کس که از نمرود رَست
خوش تواند کرد بر آتش نشست
سر بزن نمرود را همچون قلم
چون خلیل الّه در آتش نِه قدم
چون شدی از وحشتِ نمرود پاک
حُلّه پوش، از آتشین طوقت چه باک.
خهخه ای کبکِ خرامان در خرام
خوش خوشی از کوهِ عرفان در خرام
قهقهه در شیوهٔ این راه زن
حلقه بر سِندانِ دارُالله زن
کوهِ خود در هم گداز از فاقهای
تا برون آید ز کوهت ناقهای
چون مُسلَّم ناقهای یابی جوان
جوی شیر و انگبین بینی روان
ناقه میران گر مصالح آیدت
خود به استقبال صالح آیدت.
مرحبا ای تُنْگْبازِ تَنگچشم
چند خواهی بود تند و تیزخشم
نامهٔ عشقِ ازل بر پای بند
تا ابد آن نامه را مگشای بند
عقلِ مادرزاد کن با دل بَدَل
تا یکی بینی اَبَد را با اَزَل
چارچوبِ طبعْ بشکن مردوار
در درون غارِ وحدت کن قرار
چون به غار اندر قرار آید تو را
صدرِ عالم یارِ غار آید تو را.
خهخه ای دُرّاجِ معراجِ الست
دیده بر فرقِ بلیٰ تاجِ الست
چون الست عشق بشنیدی به جان
از بلیِّ نَفْس بیزاری ستان
چون بلیِّ نَفْس گردابِ بلاست
کی شود کارِ تو در گردابْ راست
نفس را همچون خرِ عیسی بسوز
پس چو عیسی جان شو و جان برفروز
خر بسوز و مرغِ جان را کار ساز
تا خوشت روحالّه آید پیش باز.
مرحبا ای عندلیبِ باغِ عشق
ناله کن خوشخوش ز درد و داغِ عشق
خوش بنال از دردِ دل داوودوار
تا کنندت هر نَفَس صد جان نثار
حلقِ داوودی به معنی برگشای
خلق را از لحنِ خَلقت رهنمای
چند پیوندی زِرِه بر نفس شوم
همچو داوود آهنِ خود کُن چو موم
گر شود این آهنت چون موم نرم
تو شوی در عشق چون داوود گرم.
خهخه ای طاووسِ باغ هشتدر
سوختی از زخمِ مارِ هفتسر
صحبتِ این مارْ در خونت فکند
وز بهشتِ عَدْن بیرونت فکند
برگرفتت سِدره و طوبی ز راه
کردت از سَدِّ طبیعت دل سیاه
تا نگردانی هلاک این مار را
کی شوی شایستهْ این اسرار را
گر خلاصی باشدت زین مارِ زشت
آدمت با خاص گیرد در بهشت.
مرحبا ای خوش تذروِ دوربین
چشمهٔ دل غرقِ بحرِ نور بین
ای میانِ چاهِ ظلمت مانده
مبتلایِ حبسِ تهمت مانده
خویش را زین چاهِ ظلمانی برآر
سر ز اوجِ عرشِ رحمانی برآر
همچو یوسف بگذر از زندان و چاه
تا شوی در مصرِ عزّت پادشاه
گر چنین مُلکی مسلّم آیدت
یوسفِ صدّیق همدم آیدت.
خهخه ای قمری دمساز آمده
شاد رفته تنگ دل باز آمده
تنگدل زانی که در خون ماندهای
در مضیقِ حبسِ ذوالنّون ماندهای
ای شده سرگشتهٔ ماهیِّ نفس
چند خواهی دید بدخواهیِّ نفس
سر بکَن این ماهیِ بدخواه را
تا توانی سود فرقِ ماه را
گر بُوَد از ماهیِ نفست خلاص
مونسِ یونس شوی در صدرِ خاص.
مرحبا ای فاخته بگشای لحن
تا گهر بر تو فشاند هفت صحن
چون بود طوقِ وفا در گردنت
زشت باشد بیوفایی کردنت
از وجودت تا بُوَد مویی بهجای
بیوفایت خوانم از سر تا به پای
گر در آیی و برون آیی ز خوَد
سویِ معنی راه یابی از خرد
چون خرد سویِ معانیت آورد
خضر آبِ زندگانیت آورد.
خهخه ای بازِ به پرواز آمده
رفته سرکش سرنگون باز آمده
سر مکش چون سرنگونی ماندهای
تن بِنِه چون غرقِ خونی ماندهای
بستهٔ مردارِ دنیا آمدی
لاجرم مهجور معنیٰ آمدی
هم ز دنیا هم ز عقبی درگذر
پس کلاه از سر بگیر و درنگر
چون بگردد از دو گیتی رایِ تو
دستِ ذوالقرنین آید جایِ تو
مرحبا ای مرغِ زرّین، خوش درآی
گرم شو در کار و چون آتش درآی
هر چه پیشت آید از گرمی بسوز
ز آفرینش چشمِ جانِ کُل بدوز
چون بسوزی هر چه پیش آید تو را
نُزْلِ حق هر لحظه بیش آید تو را
چون دلت شد واقفِ اسرارِ حق
خویشتن را وقف کن بر کارِ حق
چون شوی در کارِ حق مرغِ تمام
تو نمانی، حق بماند و السّلام.
مجمعی کردند مرغان جهان
آنچ بودند آشکارا و نهان
جمله گفتند این زمان در دور کار
نیست خالی هیچ شهر از شهریار
چون بود کاقلیم ما را شاه نیست
بیش از این بی شاه بودن راه نیست
یک دگر را شاید ار یاری کنیم
پادشاهی را طلب کاری کنیم
زانک چون کشور بود بیپادشاه
نظم و ترتیبی نماند در سپاه
پس همه با جایگاهی آمدند
سر به سر جویای شاهی آمدند
هدهد آشفته دل پرانتظار
در میان جمع آمد بیقرار
حلهای بود از طریقت در برش
افسری بود از حقیقت بر سرش
تیزوهمی بود در راه آمده
از بد و از نیک آگاه آمده
گفت ای مرغان منم بی هیچ ریب
هم برید حضرت و هم پیک غیب
هم ز هر حضرت خبردار آمدم
هم ز فطنت صاحب اسرارآمدم
آنک بسم الله در منقار یافت
دور نبود گر بسی اسرار یافت
میگذارم در غم خود روزگار
هیچ کس را نیست با من هیچ کار
چون من آزادم ز خلقان، لاجرم
خلق آزادند از من نیز هم
چون منم مشغول درد پادشاه
هرگزم دردی نباشد از سپاه
آب بنمایم ز وهم خویشتن
رازها دانم بسی زین بیش من
با سلیمان در سخن پیش آمدم
لاجرم از خیل او بیش آمدم
هرک غایب شد ز ملکش ای عجب
او نپرسید و نکرد او را طلب
من چو غایب گشتم از وی یک زمان
کرد هر سویی طلب کاری روان
زانک مینشکفت از من یک نفس
هدهدی را تا ابد این قدر بس
نامهٔ او بردم و باز آمدم
پیش او در پرده همراز آمدم
هرک او مطلوب پیغمبر بود
زیبدش بر فرق اگر افسر بود
هرک مذکور خدای آمد به خیر
کی رسد در گرد سیرش هیچ طیر
سالها در بحر و بر میگشتهام
پای اندر ره به سر میگشتهام
وادی و کوه و بیابان رفتهام
عالمی در عهد طوفان رفتهام
با سلیمان در سفرها بودهام
عرصهٔ عالم بسی پیمودهام
پادشاه خویش را دانستهام
چون روم تنها چو نتوانستهام
لیک با من گر شما همره شوید
محرم آن شاه و آن درگه شوید
وارهید از ننگ خودبینی خویش
تا کی از تشویر بیدینی خویش
هرک در وی باخت جان از خود برست
در ره جانان ز نیک و بد برست
جان فشانید و قدم در ره نهید
پای کوبان سر بدان درگه نهید
هست ما را پادشاهی بی خلاف
در پس کوهی که هست آن کوه قاف
نام او سیمرغ سلطان طیور
او به ما نزدیک و ما زو دور دور
در حریم عزت است آرام او
نیست حد هر زفانی نام او
صد هزاران پرده دارد بیشتر
هم ز نور و هم ز ظلمت پیش در
در دو عالم نیست کس را زهرهای
کاو تواند یافت از وی بهرهای
دایما او پادشاه مطلق است
در کمال عز خود مستغرق است
او به سر ناید ز خود آنجا که اوست
کی رسد علم و خرد آنجا که اوست
نه بدو ره،نه شکیبایی از او
صد هزاران خلق سودایی از او
وصف او چون کار جان پاک نیست
عقل را سرمایهٔ ادراک نیست
لاجرم هم عقل و هم جان خیره ماند
در صفاتش با دو چشم تیره ماند
هیچ دانایی کمال او ندید
هیچ بینایی جمال او ندید
در کمالش آفرینش ره نیافت
دانش از پی رفت و بینش ره نیافت
قسم خلقان زان کمال و زان جمال
هست اگر بر هم نهی مشت خیال
بر خیالی کی توان این ره سپرد
تو به ماهی چون توانی مه سپرد
صد هزاران سر چو گوی آنجا بود
های های و های و هوی آنجا بود
بس که خشکی بس که دریا بر ره است
تا نپنداری که راهی کوته است
شیرمردی باید این ره را شگرف
زانک ره دور است و دریا ژرف ژرف
روی آن دارد که حیران میرویم
در رهش گریان و خندان میرویم
گر نشان یابیم از او کاری بود
ور نه بی او زیستن عاری بود
جان بی جانان اگر آید به کار
گر تو مردی جان بی جانان مدار
مرد میباید تمام این راه را
جان فشاندن باید این درگاه را
دست باید شست از جان مردوار
تا توان گفتن که هستی مرد کار
جان چو بی جانان نیرزد هیچ چیز
همچو مردان برفشان جان عزیز
گر تو جانی برفشانی مردوار
بس که جانان جان کند بر تو نثار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به صورت شعر و نثر، به توصیف سفر و تلاش مرغان برای یافتن پادشاهی به نام "سیمرغ" میپردازد. هدهدی به عنوان پیک و پیامآور در این سفر نقش کلیدی دارد و به سایر مرغان یادآوری میکند که هدفشان را فراموش نکنند. اشاره به شخصیتهای مذهبی مانند سلیمان و موسی و مفاهیم عرفانی همچون عشق حقیقی و جستجوی حقیقت، بر اهمیت خلوص نیت و اراده در پیوند با معنای زندگی تأکید میکند. هدهد همچنین از مرغان میخواهد که از خودبینی رها شوند و به جمعیت بپیوندند تا در درگاه سیمرغ به مقام و منزلتی دست یابند. این اثر به نوعی جستجوی معنویت و حقیقت عمیقتر در زندگی انسانها را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای هدهد که در واقع راهنمای هر سرزمینی شدهای.
بلقیس بود که از زمین سبا هدهد خبراز سلیمان آورد
هوش مصنوعی: تو به رازهای بزرگ و عظیم سلیمان دست یافتهای و از آنجا برآمدهای که به خاطر تزیینات و زیبایی تاجها تفاخر میکنی.
هوش مصنوعی: دیو را در قید و بند نگهدار تا اینکه تو بتوانی راز سلیمان را نگهداری کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که دیو را در بند کنی، مانند سلیمان به چیزی میرسی که باعث شادی و خوشحالی میشود.
مرغی است شبیه به فاخته
هوش مصنوعی: مردی که به موسیقی علاقمند است، با تمام وجود از ویژگیهای زیبای آفرینش تشکر میکند.
هوش مصنوعی: چون موسی، از دور آتش را میبینی، بنابراین بر قلهی کوه طور، همچون موسی، دلی مشتاق و شوقی عمیق داری.
هوش مصنوعی: از نابخردی و کجی دوری کن و به سوی سرزمین معنوی و نورانی قدم بگذار.
هوش مصنوعی: سخنان بیصدا و بیهیاهو را با عقل خود درک کن و نه تنها با گوشهات بشنو.
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای طوطی که در بهشت نشستهای و گردن بند آتشینی به گردن داری.
هوش مصنوعی: طوق آتش مخصوص دوزخیان است و حَلّه (و لباس) برای بهشتیها طراحی شده و انسان سخاوتمند و بخشنده است.
هوش مصنوعی: چون ابراهیم، آن کسی که از نمرود نجات یافت، میتواند به راحتی بر روی آتش بنشیند.
هوش مصنوعی: به شُما میگوید که با شجاعت و جسارت به سراغ نمرود بروی، همچنان که ابراهیم خلیل (ع) با ایمان کامل به آتش رفت، تو هم با اطمینان و ایمان قدم به جلو بگذار.
هوش مصنوعی: زمانی که از ترس نمرود (حاکم ستمگر)، پاک و بیآلایش شوی، دیگر از آتشین طوق (و مشکلات) نباید هراسی داشته باشی.
هوش مصنوعی: کبک زیبایی در حال راه رفتن و شادی، با آرامش در کوه عرفان حرکت میکند و از خوشحالی به جلو میرود.
هوش مصنوعی: خنده و شادی را در رفتار این دزد ببین، او بر گردن دار خدا حلقه زده است.
فاقه: افلاس، تنگدستی، نیازمندی
هوش مصنوعی: اگر به یقین مانند یک شتر جوان و پرچاشنی باشی، آنگاه میتوانی شیر و عسل را در جویهای پرآب ببینی که به آرامی جریان دارند.
هوش مصنوعی: اگر شرایط مناسبی برایت فراهم شود، خودت را برای استقبال از خوبان آماده کن.
هوش مصنوعی: سلام ای کسی که به سرعت عصبانی میشوی، چقدر میخواهی با نگاه حسود و تندخوی خود به دیگران آسیب بزنی؟
هوش مصنوعی: عشق از ابتدا تا ابد بر روی بند نوشته شده است و نباید این نامه را باز کنی.
هوش مصنوعی: به عقل ذاتی خود همراهی با دل را بیاموز تا بتوانی درک کنی که eternally و ازلی را چطور میتوان دید و شناخت.
فرضیهٔ غالب در پزشکی کلاسیک و قرون وسطا بر پایهٔ طبیعیات کهن یونانیان. براساس این فرضیه، بدن آدمی و دیگر جنبندگان خون دار از چهار خلط ساخته شده است: بلغم، خون، صفرا، و سودا. فراوانی بلغم باعث خُلق و خوی بلغمییا آرام، فراوانی خون باعث خُلق و خوی احساساتی، فراوانی صفرا باعث تندخویی، و فراوانی سودا باعث خلق و خوی مالیخولیایییا افسرده می شود
هوش مصنوعی: وقتی در غار قرار بگیری، بهترین و برجستهترین همراه و یار برای تو خواهد آمد.
دراج پرنده ای است از تیره ماکیان جزء راسته کبکها که جثه اش از کبک کمی فربه ترست و مانند کبک در صحراها زیست می کند
هوش مصنوعی: وقتی که عشق آغاز شد و از وجود خود آگاه شدی، به جانت احساس بیمیلی به نفس و خودخواهی دست میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که به میل و خواستههای نفس خود تن میدهی، در مشکلات و بلاها غرق میشوی. در چنین حالتی، کار و زندگی تو به درستی پیش نمیرود.
خری بود که عیسی علیه السلام بگاه سیاحت و مسافرت انجیل بر او بار کردی :خر عیسی گرش بمکه برندچون بیاید هنوز خر باشد
هوش مصنوعی: حیوان را بسوزان و جان را مشغول کن تا روحالّه خوش در پیش تو بیاید.
بلبل
هوش مصنوعی: با دلتنگی و اندوهی عمیق فریاد بزن، مانند داوود که از دل دردش ناله میکرد، تا اینکه هر لحظه، جانهای زیادی را برای تو فدا کنند.
هوش مصنوعی: حلقه داوودی نمایانگر روشنی و هدایت مردم است. لحن و آهنگ خلقت میتواند راهنمایی برای نشان دادن این معنا باشد.
هوش مصنوعی: چندین ارتباط و پیوند به خودم برقرار میکنم، مانند داوود که میتواند آهن را به شکل موم درآورد.
هوش مصنوعی: اگر دل تو نرم و قابل انعطاف شود، مانند موم، در عشق میتوانی مانند داوود پرشور و گرم باشی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که طاووس در باغ بزرگ هشتدر به خاطر زخمهای شدید و دردناک ناشی از مار هفتسر، به شدت آسیب دیده و در حال سوختن است. این تصویر بر تمایز و تضاد زیبایی و درد تأکید میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حرفهای این مار تو را به خطر میاندازد و از بهشت و آرامش دورت میکند.
طوبی: بهشت، درخت بهشتی.سدره:درخت کُنار است بالای آسمان هفتم که منتهای اعمال مردم است و آن را سدرةالمنتهی گویند و حد رسیدن جبرئیل همانجا است
هوش مصنوعی: برای آنکه رازهای عمیق و ارزشمند را بفهمی، باید ابتدا بر مشکلات و موانع غلبه کنی.
هوش مصنوعی: اگر تو از این مخلوق زشت که به شکل مار است نجات یابی، میتوانی به بهشت دسترسی پیدا کنی.
مرغی دشتی و سخت رنگین است از خانواده ی ماکیان که به آن آتشخوار هم گویند
هوش مصنوعی: ای کسی که در چاه تاریکی گیر افتادهای و به دلیل تهمت دیگران گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: خودت را از این چاه تاریک نجات بده و به بلندای آسمان رحمت الهی برسان.
هوش مصنوعی: به مانند یوسف، از سختیها و مشکلات عبور کن تا به جایگاه والای خود در سرزمین عزت و قدرت برسی.
هوش مصنوعی: اگر چنین سرزمینی برای تو مسلّم شود، پس یوسفِ صدق و راستی نیز همراه تو خواهد آمد.
هوش مصنوعی: قمری شاد و همدمی به شادمانی آمده، اما پس از مدتی با دل تنگ و غمگین بازمیگردد.
هوش مصنوعی: دلتنگ و ناراحت هستی، گویی که در شرایط سخت و ناامیدکنندهای گیر کردهای، شبیه به حالتی که کسی در زندان باشد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دام نفس خود گرفتار شدهای، چه مقدار میخواهی بدیهای نفس را ببینی؟
سودن: لمس کردن، ساییدن، مالش دادن، خرد کردن، ریز کردن، نرم کردن، کوبیدن، ذوب کردن، گداختن،از بین بردن
هوش مصنوعی: اگر از نفس و خواستههای دنیوی خود رها شوی، همچون یونس، در مقام بالایی قرار خواهی گرفت.
هوش مصنوعی: سلام ای پرنده زیبا، لحن خود را بگشای تا گوهرها بر تو بریزد و زیباییات را دوچندان کند.
هوش مصنوعی: اگر در گردنت طوق وفا باشد، بیوفایی و خیانت به آن زشت و ناپسند است.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود تو، حتی یک موی بیوفاییات را هم به جای بیوفاییات خطاب میکنم، از سر تا پا.
هوش مصنوعی: اگر وارد شوی و از خودت خارج شوی، به سمت معنا هدایت میشوی و از دانش و خرد بهرهمند میگردی.
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و خرد به درک معنا و مفهوم عمیق میرسد، مانند خضر که آب حیات را به ارمغان میآورد، زندگی تازهای را به شما هدیه میدهد.
هوش مصنوعی: پرندهای که به پرواز در آمده و سرکش شده، دوباره به زمین سقوط کرده است.
هوش مصنوعی: سر خود را پایین بیاور و متواضع باش، چرا که در حالتی از شکست و غرق در مشکلات به سر میبری.
هوش مصنوعی: تو به دنیای مادی و زود گذر وابسته شدهای، بنابراین به معنا و حقیقت واقعی دست نیافتهای و از آن دور ماندهای.
هوش مصنوعی: از دنیای مادی و همچنین از زندگی پس از مرگ گذر کن، پس کلاهت را از سر بردار و خوب دقت کن.
هوش مصنوعی: زمانی که نظر و ارادهات از دو جهان بگذرد، همانند دست ذوالقرنین، به جایگاه تو خواهد رسید.
هوش مصنوعی: سلام ای پرندهی زیبا، خوش آمدی! بیا و گرم شو و مانند آتش در کارها حاضر باش.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به تو میرسد را با گرما و احساس بپذیر و از آفرینش و عمق وجودت، به بررسی و تماشا بنشین.
هوش مصنوعی: هرگاه که تو در مسیر عشق و تلاش سوزان باشی، حق و حقیقت هر لحظه بیشتر و بیشتر به تو روی خواهد آورد.
هوش مصنوعی: زمانی که قلبت به رازهای الهی آگاه شد، آن را در راه خدمت به حق وقف کن.
هوش مصنوعی: زمانی که در مسیر حقیقت قرار میگیری، دیگر نمیتوانی تنها به خودت فکر کنی و دیگران را فراموش کنی. حقیقت و واقعیت باقی میمانند و تو باید آن را بپذیری.
هوش مصنوعی: پرندگان جهان، هم در ظاهر و هم در باطن، گرد هم آمدند و تجمعی تشکیل دادند.
هوش مصنوعی: همه میگویند که در این زمان، هیچ شهری از وجود حاکم یا فرمانروای خود خالی نیست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خدای ما وجود دارد، دیگر نیازی به پادشاه نیست؛ زندگی بدون پادشاه دیگر ممکن نیست.
شاید: شایسته باشد
هوش مصنوعی: چون کشور بدون فرمانروا باشد، در ارتش و نظام آن هیچ نظمی و ترتیبی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: همه به یک سمت و یک هدف مشترک آمدند؛ همگی به دنبال پیدا کردن پادشاه هستند.
هوش مصنوعی: هدهد که دلش درگیر و مضطرب است، در جمع دیگری حاضر شده و نشان میدهد که انتظار چیزی را میکشد و بیقراری میکند.
هوش مصنوعی: او در حالتی است که در پوشش روحانیاش به مقام بالا و والایی رسیده است، همچون افسری که نشان حقیقت را بر سر دارد.
هوش مصنوعی: او در راهی که پیش رو دارد، با دانش و آگاهی از خوبیها و بدیها قدم گذاشته است.
ریب: شک، ظاهرنمایی، فریب
فطنت: زیرکی، هوشیاری
هوش مصنوعی: در اینجا به معنای شروع و آغاز کار اشاره شده است؛ به این صورت که هر چیزی با یک نقطه شروع انجام میشود و اگر چقدر هم که رازها و دانستههای عمیق باشد، در نهایت به آسانی قابل دسترسی و فهم خواهد بود.
هوش مصنوعی: من در غم خودم میگذرانم روزگار و هیچکس به جز خودم در این مسیر، همراهم نیست و هیچ کاری نمیکند.
هوش مصنوعی: من از قید و بند مردم آزاد هستم، بنابراین مردم نیز از من آزاد هستند.
هوش مصنوعی: من که درگیر درد و رنج خودم هستم، هرگز دلیلی برای نگرانی از لشکری ندارم.
هوش مصنوعی: من به دیگران آب و زندگی میبخشم و خود را از وهم و خیال دور میدانم، زیرا رازهای زیادی را در درون خود دارم که فراتر از اینهاست.
هوش مصنوعی: من با سلیمان گفتگو کردم و به همین دلیل از جمع او پیشی گرفتم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از سرزمین و دیار خود دور شود، جای تعجب است که چرا کسی از او غافل نمیشود و در پی او نمیافتد.
هوش مصنوعی: زمانی که من از او دور شدم، هر کسی به جستجوی کار و مشغلهای در هر طرف مشغول شد.
هوش مصنوعی: چون یک لحظه نتوانستم از عشق تو جدا شوم، بنابراین تا همیشه اینگونه ادامه پیدا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: نامهاش را برداشتیم و دوباره به حضورش برگشتم؛ در حالی که به صورت پنهانی و رازدارانه جلو رفتم.
هوش مصنوعی: هر کسی که مورد علاقه پیامبر باشد، سزاوار است که تاج بر سرش باشد، حتی اگر تاجی بر سر نداشته باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به یاد خدا بیفتد و به او نزدیک شود، خوشبختی و خیر را به دست میآورد. اما در این میان، هیچ پرندهای نمیتواند به دور او بچرخد و به او نزدیک شود، چرا که او در مرتبهای بالاست و دیگران از او فاصله دارند.
هوش مصنوعی: سالها در دریا و خشکی سفر کردهام و در این مسیر به دنبال هدفی میگشتهام.
هوش مصنوعی: به مناطقی ناهموار و دوردست سفر کردهام و همچنین در زمانهای سخت و پر آشوب زندگی کردهام.
هوش مصنوعی: در سفرهای مختلفی با سلیمان همراه بودهام و تجربههای زیادی از دنیای پیرامونم کسب کردهام.
هوش مصنوعی: من از پادشاه خودم آگاه شدهام، مثل رومی که در زمان تنهاییاش درک کردهام.
هوش مصنوعی: اما اگر با من همراه شوید، شما نیز به آن پادشاه و آن درگاه راه پیدا میکنید.
هوش مصنوعی: از ننگ خودپسندیات رهایی یاب و تا چه زمانی میخواهی از تردید در عقیدهات رنج ببری؟
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق و محبت خود را به خطر انداخته، از خوبیها و بدیها رها شده و به راه محبوب واقعی دست یافته است.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف، با تمام وجود تلاش کنید و قدم در مسیر بگذارید، با شور و شوق به درگاه آن مقام نزدیک شوید.
هوش مصنوعی: ما یک پادشاه بینظیر و بیمسئله داریم که در پشت کوهی قرار دارد، و آن کوه قاف است.
هوش مصنوعی: نام او سیمرغ، پادشاه پرندگان است. او به ما نزدیک است، اما ما از او دور هستیم.
هوش مصنوعی: در مکان مقدسی که او آرامش دارد، هیچ محدودیتی برای عظمت نامش نیست و هر کس نمیتواند به درستی آن را وصف کند.
هوش مصنوعی: این بيت اشاره به این دارد که در زندگی و در واقعیت، چیزهای زیادی وجود دارد که ممکن است ما از آنها آگاه نباشیم. این چیزها میتوانند از نور و روشنایی باشند یا از تاریکی و نادانی. هر چه بیشتر به عمق زندگی بنگریم، لایههای بیشتری از واقعیت را خواهیم دید.
هوش مصنوعی: در این دنیا و آن دنیا هیچکس نیست که بتواند از آن شخص بهرهای ببرد یا از او فایدهای بگیرد.
هوش مصنوعی: او همیشه پادشاهی مطلق است و در اوج قدرت و عظمت خود غرق شده است.
هوش مصنوعی: او هرگز از خود بیرون نمیشود، جایی که او حضور دارد. علم و خرد نمیتوانند به جایی برسند که او حضور دارد.
هوش مصنوعی: نه کسی به او راه میبرد و نه صبر و تحملی از او وجود دارد، بلکه صدها هزار نفر به خاطر او دل بستهاند و شوق او را در دل دارند.
هوش مصنوعی: توصیف او مانند کاری است که برای روح پاک انجام میشود و عقل، ابزار درک آن را ندارد.
هوش مصنوعی: بنابراین هم عقل و هم جان، حیران و گیج ماندند و در توصیف او با دو چشم ناتوان و تار، باقی ماندند.
هوش مصنوعی: هیچ دانایی نتوانسته به کمال و تمامیت او پی ببرد و هیچ بینایی نیز نتوانسته زیبایی واقعی او را مشاهده کند.
هوش مصنوعی: کمال و بینقصی او باعث میشود که ایجاد کردن و شناختن او برای عقل و دانش ممکن نباشد. افراد با تمام تلاشهایشان نمیتوانند راهی برای درک او پیدا کنند.
هوش مصنوعی: همه زیباییها و کمالاتی که در بین مردم وجود دارد، اگر با هم ترکیب شود، به چیزی فراتر از آنچه تصور میشود، تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: آیا میتوان به خیالی همانند تو در این مسیر ادامه داد وقتی تو به ماهی میبردی؟
هوش مصنوعی: در آنجا، صد هزار سَر مانند توپ وجود داشت و صدای گریه و شِکوه در فضا پیچیده بود.
هوش مصنوعی: به خاطر خشکی و دریا که بر سر راه است، به یاد نیاور که مسیر کوتاه شده است.
هوش مصنوعی: برای پیمودن این مسیر دشوار و طولانی، باید مردی شجاع و دلیر باشی، زیرا این راه به طرز قابل توجهی سخت و دریا عمیق و پرپیچوخم است.
هوش مصنوعی: در این دنیا به دنبال آن چیزی هستیم که ما را به شوق و حیرت میآورد، در حالی که احساسات متناقضی را تجربه میکنیم؛ هم گریه میکنیم و هم میخندیم.
هوش مصنوعی: اگر نشانهای از او پیدا کنیم، کارهایی انجام میدهیم وگرنه زندگی بدون او خالی و بیمعنا خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی که روحش از دنیا رفته است، به کمک تو بیاید، تو باید مردانه عمل کنی و نگذاشتی که روح بیجانان از تو ناامید شود.
هوش مصنوعی: مرد باید برای پیمودن این مسیر، با تمام وجود تلاش و کوشش کند و در این مراحل، باید به درگاه و هدف خود پایبند باشد.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوان مردی را کاردان و توانمند نامید، باید از هوی و هوس و جانهای بیاراده دست برداشت.
هوش مصنوعی: زندگی بیمعنا و بیهدف، ارزش هیچ چیز را ندارد. اما انسانی که با شجاعت و عظمت به زندگی مینگرد، جانش بسیار عزیز و گران بهاست.
هوش مصنوعی: اگر تو زندگیات را در راه عشق صرف کنی، بدان که محبوب تو هم زندگیاش را برای تو نثار خواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.