گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی عیسی مریم را چه گفت

گفت ای طاق ترا خورشید جفت

از چه خود را مینسازی خانهٔ

گفت آخر من نیم دیوانهٔ

هرچه نبود تا ابد همبر مرا

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

خسروی میرفت در صحرا و شخ

با سپاهی در عدد مور و ملخ

جملهٔ صحرا غبار و گرد بود

بانگ پیل و کوس و بردا برد بود

بود بر ره شاه را ویرانهٔ

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱ - المقالة السابعة و الثلثون

 

سالک آتش دل شوریده حال

شد ز خیل حس برون پیش خیال

گفت ای در اصل یک ذات آمده

پنج محسوست مقامات آمده

تو یکی و جملهٔ پاک و نجس

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۲ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بوعلی دقاق آن شیخ جهان

شد بنزدیک مریدی میهمان

آن مرید از عشق او میسوخت زار

کرده بودش روزگاری انتظار

شیخ بنشست آن مرید نونیاز

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۳ - الحكایة ‌و التمثیل

 

کاملی گفتست کز بیم گناه

گر نبودی پیش حاصل رنج راه

یا زجان کندن بلا بودی و بس

یا عذاب گور بودی پیش و پس

یا صراطستی و یا میزانستی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۴ - الحكایة ‌و التمثیل

 

خواندمحمود را سر بی خویشئی

عاشقی را مانده در درویشئی

عاشق درویش بود و سوخته

سینهٔ همچون چراغ افروخته

گفت ای درویش با من راز گوی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۵ - الحكایة ‌و التمثیل

 

یک شبی میگفت یحیی ابن المعاد

گر مرا بخشند دوزخ در معاد

هیچ عاشق را نسوزم تا ابد

زانکه صد ره سوختست او از احد

هر که او یکبار نه صد بار سوخت

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۶ - الحكایة ‌و التمثیل

 

در رهی میشد سلیمان با سپاه

دید جفتی صعوه را یک جایگاه

هر دو عشق یکدگر میباختند

هر دو با دل سوختن میساختند

گاه این یک ناز کرد و گاه آن

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۷ - الحكایة ‌و التمثیل

 

در مناجات آن بزرگ کاردان

گفت ای دانندهٔ‌اسرار دان

کور گردان خلق را در رستخیز

پس مرا جاوید چشمی بخش نیز

تا نبیند هیچکس جز من ترا

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۸ - الحكایة ‌و التمثیل

 

یوسف صدیق در زندان شاه

دید روح القدس را آنجایگاه

گفت ای سر تاقدم جان نفیس

در چه کاری تو دراینجای خسیس

در میان عاصیان چون آمدی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۹ - الحكایة ‌و التمثیل

 

کرد محمود از برای احترام

یک شبی آزاد بسیاری غلام

گفت خواهی ای ایاز اینجایگاه

تاکند آزادت امشب پادشاه

دست زد در زلف ایاز ماهروی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۰ - الحكایة ‌و التمثیل

 

در رهی میرفت بس زیبا زنی

دید مردی چشم زن چون رهزنی

چشم زن در چشم زخمی ره زدش

تیر مژگان برجگر ناگه زدش

زن روان شد مرد بر پی شد روان

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۱ - الحكایة ‌و التمثیل

 

رفت دزدی در سرای رابعه

خفته بود آن مرغ صاحب واقعه

چادرش برداشت راه در نیافت

باز بنهاد و بسوی در شتافت

بازبرداشت و بیامد ره ندید

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۲ - الحكایة ‌و التمثیل

 

شد مگر معشوق طوسی ناتوان

در عیادت رفت پیشش یک جوان

فاتحه آغاز کرد آنجایگاه

تا دمد بادی بران مجنون راه

گفت اگر دادم بخواهی داد تو

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۳ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بود محمود و حسن در بارگاه

گشته هم خلوت وزیر و پادشاه

نه یکی آمد نه یک تن راه خواست

نه گدائی قرب شاهنشاه خواست

هیچکس در دادخواهی ره نجست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۱ - المقالة ‌الثامنة و الثلثون

 

سالک بگذشته از خیل خیال

پیش عقل آمد بجسته از عقال

گفت ای دستور حل و عقد ملک

نیست رایج بی تو هرگز نقد ملک

خرقهٔ‌ تکلیف دین بر قد تست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

چون سکندر با حکیم و با خفیر

ماند اندر غار تاریکی اسیر

هیچکس البته ره نشناخت باز

جمله درماندند و شد کاری دراز

متفق گشتند آخر سر بسر

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

بلعمی کو مرد عهد خویش بود

چارصد سالش عبادت بیش بود

کرده بود او چار صد پاره کتاب

جمله در توحید و در رفع حجاب

چارصد روز و شبش در یک سجود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

بود پیری عاجز و حیران شده

سخت کوش چرخ سرگردان شده

دست تنگی پایمالش کرده بود

گرگ پیری در جوالش کرده بود

بود نالان همچو چنگی ز اضطراب

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

در بر دیوانهٔ شد عاقلی

دید آن دیوانه را غمگین دلی

گفت غمگین از کهٔ گفت از خدای

کز غم او می ندانم سر ز پای

میبترسم زو و گر دیدن بود

[...]

عطار
 
 
۱
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
sunny dark_mode