گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۱

 

ای از فروغ روی تو روشن سرای چشم

وی خاک آستان درت توتیای چشم

بیگانه ز آشنایم و از خویش بیخبر

تا شد خیال روی توام آشنای چشم

رفتی ز پیش چشم و نشستی درون دل

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۲

 

وقتی نظر بطلعت منظور داشتم

با آن پری فراغتی از حور داشتم

شبها ز عکس چهره چون آفتاب او

مانند ماه مشعله نور داشتم

او شاه ملک حسن و من از مهر روی او

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۳

 

بی تو چون طره تو حال مشوش دارم

همچو زلف تو وطن بر سر آتش دارم

بشکر خنده شیرین لب میگون بگشا

که هوای شکر و باده بی غش دارم

پای بر فرق فلک می نهم از روی شرف

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۴

 

گرچه از دست غمت حال پریشان دارم

نکنم ترک غم عشق تو تا جان دارم

جان چه باشد که از او دل نتوانم برداشت

من که در سر هوس صحبت جانان دارم

از مقیمان مقام سر کویت چو شدم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۵

 

در نامه حدیث دل درویش نویسم

یا قصه سوز جگر خویش نویسم

از هجر انیسان نکوخواه بنالم

با وصف جلیسان بداندیش نویسم

نزدیک تو شرح غم دوری بفرستم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۶

 

تا به سودای تو از راه دراز آمده‌ایم

ناز می‌کن که به صد گونه نیاز آمده‌ایم

نازنینی تو اگر ناز کنی می‌رسدت

ما گدایان به نیاز از پی ناز آمده‌ایم

از غمت سوخته و طالب درمان نشده

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۷

 

ما ای صنم هوای تو از سر گرفته‌ایم

چون شمع ز آتش دل خود درگرفته‌ایم

دل برگرفته‌ایم ز هستی خویشتن

زان پس هوای همچو تو دلبر گرفته‌ایم

بهر غذای طوطی طبع سخن گذار

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۸

 

من که بر جان و دل از درد تو داغی دارم

با سر کوی تو از روضه فراغی دارم

از خیال قد چون سرو و رخ گل رنگت

راستی در نظر آراسته باغی دارم

چون تو در انجمن آئی مه تابان چکنم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۹

 

شکیبم از رخ جانان نمی شود چکنم

جدا شدن ز تو ای جان نمی شود چکنم

شراب اشک و کباب جگر مهیا شد

ولی خیال تو مهمان نمی شود چکنم

هزار جهد نمودم که راز نگشایم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۰

 

ما بار تن ز کوی وصال تو می بریم

وز بهر توشه عشق جمال تو میبریم

تا دوست را ز دوست بود یادگارئی

دل با تو میدهیم و خیال تو میبریم

دلهای ما بدام بلا میشود اسیر

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۱

 

نبودم یکنفس طاقت که چشم از یار بربندم

کنون در خواب اگر بینم خیال دوست خورسندم

بجانت ای دلارامم که تا غایب شدم از تو

بدل مشتاق دیدارم بجانت آرزومندم

شدم صید و همی گفتم که بر بندی بفتراکم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۲

 

یاری که ز جان دوسترش داشته بودم

وندر دل و جان تخم غمش کاشته بودم

وز بندگی آن شه خوبان زمانه

صد رایت اقبال برافراشته بودم

از بهر شرف خاک قدمهاش چو سرمه

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۳

 

ما جگرسوختگان با غم دلدار خوشیم

سینه مجروح ولی با الم یار خوشیم

ای حکیم از پی آزادی ما رنجه مشو

زانکه در داغ غم عشق گرفتار خوشیم

در علاج دل بیچاره ما رنج مبر

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۴

 

گر برود هزار جان با غم عشق او خوشم

من که بعشق زنده ام منت جان چرا کشم

خضر ز آب زندگی خوش نزید چنانکه من

از هوس جمال او زنده در آب و آتشم

من که ز عشق مردنم هر نفس آرزو بود

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۵

 

سرگشته در این بادیه تا چند بپوئیم

ای کعبه مقصود ترا از که بجوئیم

ما شیفته باد صبائیم شب و روز

باشد که نسیمی ز ریاض تو ببوئیم

گر در حرمت محرم اسرار نباشیم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۶

 

بیا بیا که من اندر جهان ترا دارم

جفا مکن که بجان بنده وفا دارم

اگر ز کوی تو گردی بمن رساند باد

بخاک پای تو کان را چه توتیا دارم

مرا به تیغ جفا گر کشند ممکن نیست

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۷

 

شبی اگر بکشد درد آرزوی توام

نسیم صبح دهد زندگی ببوی توام

تن از هوای لحد خاک تیره گشت و هنوز

ز دل نمیرود ای جان هوای روی توام

مرا چه زهره که لاف از غلامی تو زنم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۸

 

با درد غم عشق تو درمان نشناسم

آشفته یارم سر و سامان نشناسم

جان و دل من سوخته آتش عشق است

من سوخته دل روضه رضوان نشناسم

من طوطی شکر شکن مجلس انسم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۹

 

تا خاک صفت معتکف آن سر کویم

بی دردم اگر روضه فردوس بجویم

چون آن صنم موی میان رفت ز چشمم

از ناله چو نائی شده وز مویه چو مویم

گر شهره شهری شدم از شوق عجب نیست

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸۰

 

در ره عشق تو با درد و الم ساخته ایم

سینه سوخته را مجمر غم ساخته ایم

ما دل آشفته لطف و کرم دوست نه ایم

عاشقانیم که با جور و ستم ساخته ایم

چشم ما لایق دیدار تو زانست که ما

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۴
sunny dark_mode