بیا بیا که من اندر جهان ترا دارم
جفا مکن که بجان بنده وفا دارم
اگر ز کوی تو گردی بمن رساند باد
بخاک پای تو کان را چه توتیا دارم
مرا به تیغ جفا گر کشند ممکن نیست
که دست مهر ز فتراک دوست وادارم
بجور روی نه پیچم ز آستانه یار
که سالهاست که سر بر در رضا دارم
طبیب درد سرم گو مده برای علاج
که من ز درد غم عشق او دوا دارم
گدای درگه ارباب فقر تا شده ام
هزار گونه فراغت ز پادشا دارم
ز گرد کبر و ریا دامن دل افشاندم
که روی در حرم خاص کبریا دارم
مس وجود بکوشش کنم زر خالص
چو از حیات گرانمایه کیمیا دارم
حسین از کرم ایزدی مشو نومید
که من ز مرحمت او امیدها دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و وفاداری عمیق شاعر به معشوق است. شاعر از درد و رنجهای ناشی از عشق سخن میگوید و تأکید میکند که هیچگاه از ارتباط با محبوب خود فاصله نخواهد گرفت. او خود را همچون گدای درگاه معشوق میداند و از دردهای عشقش به عنوان یک دارو یاد میکند. همچنین، شاعر به تلاش برای تکامل روحی و اخلاقی خود اشاره میکند و امید به رحمت و کرم خداوند را هرگز از دست نمیدهد. در نهایت، او بر اهمیت عشق و وفاداری در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: بیا نزد من، چون در این دنیا برای تو زحمت کشیدهام. لطفاً آزردهام نکن، زیرا قلب من مملو از وفا و محبت به توست.
هوش مصنوعی: اگر نسیمی از سمت تو مرا به زمین پاهایت برساند، چه نیازی به دارویی دارم که باعث سلامت من شود؟
هوش مصنوعی: اگر مرا با ظلم و ستم نیز بکشند، باز هم نمیتوانم محبت و دوستیام را از کسی که به او تعلق دارم، کنار بگذارم.
هوش مصنوعی: من به خاطر سالها انتظار و درخواست از محبوب، هرگز از در محبت او دور نمیشوم.
هوش مصنوعی: دکتر درد و مشکلم، برای درمانم نیا زیرا من از درد عشق او، خودم را بهبود میبخشم.
هوش مصنوعی: من در درگاه خداوند، همچون یک گدا و بینیاز از پادشاهی، به هزار شکل از آرامش و آسایش برخوردارم.
هوش مصنوعی: به خاطر گرد و غبار تکبر و ریا، دلم را از هرگونه آلودگی پاک کردم؛ زیرا که من در خفا و در نزد خداوند بزرگ و بینظیر هستم.
هوش مصنوعی: من تلاش میکنم که مانند مس، به طلا تبدیل شوم، چون از زندگی ارزشمند خود گنجی باارزش دارم.
هوش مصنوعی: حسین، از لطف خدا ناامید نباش، چرا که من به رحمت او امیدهای زیادی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا به جان و دل از جان و دل وفادارم
که من خود از همه ملکِ جهان ترا دارم
کسی به جایِ تو باشد مرا چه می گویم
نعوذبالله اگر هرگز این روا دارم
سرم به تیغ بباید برید اگر به خطا
[...]
گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم
که گر چه خاک زمینم کنی، هوا دارم
اگر جهان همه دشمن شوند باکی نیست
مرا ز غیر چه اندیشه؟ چون ترا دارم
مرا که روز و شب اندیشهٔ تو باید کرد
[...]
تو آفتابی و من ذرهٔ هوا دارم
که از هوای تو حاصل همین هوا دارم
میان چشم و دل از آب دیده خون افتاد
کجا است نقش خیالت که ماجرا دارم
ز خاک کوی تو کحلالجواهر آرد باد
[...]
مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم
ز در مران که در این باب کارها دارم
بدان هوس که به سر وقت من رسی روزی
ز پا فتاده ام و دست بر دعا دارم
تو را که در غم هجران نبوده ای چه خبر
[...]
گمان مبر که بغیر از تو آشنا دارم
بجز تو ره به کجا می برم که را دارم
به قدر زخم بود راه شانه را در زلف
به چاکهای دل خود امیدها دارم
ز بس که در تن من داغها به هم پیوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.