صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند
از دور زمان دلم کباب است
بشنو که عجب پُر انقلاب است
این نقش و نگار خوش که بینی
نقشی است که پایهاش بر آب است
ای تشنهٔ چشمه سار رحمت
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۲ - فیالموعظه
داد دوشینه مرا هاتف غیبی آواز
کای به زندان تن و طالب خلوتگه راز
چه قصیر است تو را همت و آمال دراز
تا بود بسته در مرگ و در رحمت باز
حیرتم کز چه بسیج ره عقبی نکنی
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۳ - و برای او فی النصیحه
دلم ز خلق جهان و جهان ملال گرفت
شبی بستر خوابم چنین خیال گرفت
که مهر عمر دگر روی در زوال گرفت
گرفتم آنکه کنون مرغ روح بال گرفت
به قبر رفتم و منکر ز من سئوال گرفت
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۴ - و برای او فی النصیحه
گوش کن ای مست غفلت تا که هشیارت کنم
تا به کی در خواب خواهی ماند بیدارت کنم
شربتی از داروی اسرار در کارت کنم
تا علاج خستگی از طبع بیمارت کنم
پیشتر از آنکه صید چنگل دوران شوی
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۵ - و برای او همچنین
ز دولت نخل امید کسی گر بارور گردد
بباید با ضعیفانش محبت بیشتر گردد
به آب تلخ سازد چون صدف کانِ گهر گردد
ترا گر کشتی تن خواهی از غم بیخطر گردد
مده آزار دلریشان که بینم دردسر گردد
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۶ - و برای او همچنین
نه تنها سیرم از مالم که عالم هم نمیخواهم
پی راحت می عشرت ز جام جم نمیخواهم
تن شاداب لب خندان دل خرم نمیخواهم
شب هجران به غیر از بیکسی همدم نمیخواهم
کسی را همنشین خویشتن یک دم نمیخواهم
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۷ - و برای او
دوش با جسمی پر از اندوه جانی پر ملال
برگزیدم خلوت دل چون برون از قیل و قال
ناگهان شد مرغ روحم همره کبک خیال
سوی معراج تفکر هر دو بگشودند بال
وه چه معراجی که در یک پلهاش بس ماه و سال
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۸ - موعظه
از قضا روزی مرا شد سوی قبرستان گذار
دیدم اندر خواب حسرت خفتگان بیشمار
گلشنی اما ز تاراج فنا اندر خزان
گلستانی خوش ولی پژمرده اندر نوبهار
هر طرف زیبارخی شمشاد قد عناب لب
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۹ - و برای او علیه الرحمه
دردا که شده فتنه و آشوب جهانگیر
دین میرود از دست چو از بحر کمان تیر
گشته عقلا جمله چو دیوانه به زنجیر
سُخریه جُهّال شکسته کمر پیر
روبَه زده خرگاه در آرامگه شیر
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۰ - ترکیب بند
ای به جان افکنده در لیل و نهار
در هوای درهم و دینار نار
هرگز از دینار دین ناری به دست
دین به دست آور که دینار است نار
جستهام کار جهان را مو به مو
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۱ - و برای او فی النصیحه
بیا ای دل دمی بنشین و گوش هوش با من کن
ز دریای نصیحت گوهر غلطان به دامن کن
در این دشت مخوف هولناک پر خطر اول
ز خوف رهزنان دهر جان خویش ایمن کن
بیفشان در زمین سینه تخم معرفت آنگه
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۲ - همچنین
خوش آن دل که دایم بلا میپسندد
می از ساغر ابتلا میپسندد
بلا با ولا چون قرین شد خدا هم
بلا را به اهل ولا میپسندد
مکش روی در هم ز وضع گدایان
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۳ - و برای او همچنین
دردا و حسرتا که به غفلت جهان گذشت
عمر عزیز در طمع این و آن گذشت
ای خفته در سراچه غفلت ز جای خیز
بربند بار جان که دگر کاروان گذشت
قارون مگر نداشت بسی نقد سیم و زر
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۴ - و برای او همچنین
به عزلت گوشه از هفت کشور داشتن بهتر
غم سر داشتن از تاج و افسر داشتن بهتر
زند آن کس که در ملک فقیری نوبت شادی
تواند آن زمان دل از جهان برداشتن بهتر
چه آخر طعمه موران خاکست این تن فربه
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۵ - در موعظه و نصیحت
به پنج روزه ایامِ اعتماد مکن
به هست و نیست دل خود غمین و شاد مکن
اگر خوشیست اگر غم چو باد درگذرد
چو باد کن گذر و تکیه را به باد مکن
هر آنچه بهر ازین عاریتسرا داری
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۶ - و برای او فی الحکایه
دوستی از من گمنام پی ضرب مثل
خواست کیفیت تشبیه خلایق به جُعَل
گرچه در عهده این ذره بیقدر نبود
که کند مشکل ارباب مودت را حل
لیک از غایت نادانی و در عین قصور
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۷ - و برای او علیه الرحمه
دو روز گر دلی از عیش دهر آباد است
چه جای خنده که این خانه سست بنیاد است
در این سراچهٔ فانی خوشا به حال کسی
که او ز بندگی روزگار آزاد است
چراغ عمر که روشن از اوست شام حیات
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۸ - همچنین
عنقریب است که این سلسله بر هم زدهاند
کوس ماتم به شکست دل خرم زدهاند
ناگهان تیرخواسان حوادث ز کمین
قلم سهو به طغرای پر و کم زدهاند
منشین غافل از آیات نهانی کاین قوم
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۹ - و برای او
هر که به کف قوت صبح و شام ندارد
راحتی از زندگی به کام ندارد
در بر اغیار و یار هیچ ندارد
مرد تهیدست احترام ندارد
گر بود از نسل معن و حاتم وقاآن
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۲۰ - و برای او
دلا به کسب سعادت چرا شتاب نداری
غم جوانی و پیری به هیچ باب نداری
چه شد تو را که محبان تمام رفت و تو تنها
خیال رحلت از این منزل خراب نداری
متاع عمر عزیز تو صرف شد به بطالت
[...]