دردا و حسرتا که به غفلت جهان گذشت
عمر عزیز در طمع این و آن گذشت
ای خفته در سراچه غفلت ز جای خیز
بربند بار جان که دگر کاروان گذشت
قارون مگر نداشت بسی نقد سیم و زر
دیدی که آخر از سر آنها چسان گذشت
چندان به دوش خویش بکش بار معصیت
کز موقف حساب الهی توان گذشت
آمد چو مرگ پیر و جوانی نمیکند
ای بس جوان که پیر نگشت و جوان گذشت
مفروش باد دولت خود بر کهان و مه
خواهد چو عاقبت به کهان و مهان گذشت
بیچارهای که طعنه دولت زنی به وی
غافل مشو که زخم زبان از سنان گذشت
آخر دهل به ماتم وی سینه چاک شد
آنرا که بانک کوس ز هفت آسمان گذشت
گیرم که بانک حشمت تو قیروان گرفت
گیرم که صیت جاه تو از قیروان گذشت
آخر به زیر خاک بباید مکان نمود
آخر بباید از سر این خانمان گذشت
آن گنج باد آور پرویز را که برد
زان گنج شایگان به عبث رایگان گذشت
جز اینکه هی به باد فنا داد و هی بسوخت
برک اجل بگو ز کدام آشیان گذشت
خواهی بسی به خواب شدن در بسیط خاک
عمرت همین دو روزه به خواب گران گذشت
یک دم نشد که خیل غم از دل برون شود
ما را تمام عمر به آه و فغان گذشت
گویند هر زمان که فلان را اجل رسید
گویند دم به دم که ز دنیا فلان گذشت
دنیا پلی است در گذر کشور فنا
در موسم عبور بیاید از آن گذشت
بر آنکه تیره شد فلک از دود مطبخش
بر آنکه داشت عمر فزون در جهان گذشت
بر آنکه شب به بستر راحت بخفت خوش
بر آن که بود روز و شبش پاسبان گذشت
بر آن که خون مردم بیچاره ریختی
بر آن که بد ز ظلم تو اندر فغان گذشت
بر کودک رضیع که در مهد جان سپرد
بر آنکه داشت عمر فزون در جهان گذشت
این آیت فنا که به هر خاندان رسید
این قاصد اجل که به هر خاندان گذشت
زآن خانمان سرشک به هفتم زمین رسید
بر نُه سپهر دود از آن دودمان گذشت
بر بینوای عور که ساتر به تن نداشت
بر آنکه داشت پیرهن پرنیان گذشت
این پنج روز عمر عجب بود بیوفا
گویی که برق سان و چو تیر از کمان گذشت
(صامت) دگر منال ز دنیای بیوفا
گر تلخکام بودی و گر شادمان گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غفلت انسانها از گذر عمر و عدم توجه به معنای حقیقی زندگی است. شاعر با حسرت به این موضوع میپردازد که زندگی به سرعت در حال گذر است و بسیاری از افراد در غفلت از فرصتها و نعمتهای خود، عمرشان را تلف میکنند. او به مرور زمان و تغییرات آن اشاره میکند و به پیامدهای غفلت و بیتوجهی به مسایل اساسی زندگی، از جمله مرگ و فنا، میپردازد. همچنین، شاعر به ناپایداری دنیا و قدرتهای ظاهری اشاره میکند و میگوید که در نهایت، همه انسانها باید به سرنوشت مشترک خود (مرگ) تن دهند و هیچ اعتبار و ثروتی نمیتواند آنان را از این سرنوشت نجات دهد. در نهایت، او به خوانندگان توصیه میکند که از غفلت بپرهیزند و به ارزشهای واقعی زندگی توجه کنند.
هوش مصنوعی: چه درد و تأسفی که عمر گرانبهایم در کمال بیخبری و غفلت سپری شد، در حالی که به آرزوی به دست آوردن چیزهای دیگر به سر میبردم.
هوش مصنوعی: ای کسی که در خواب غفلت به سر میبری، از جایت بلند شو و خود را آماده کن، زیرا که دیگر کاروان سفر رفته است و فرصتی برای بیداری نداری.
هوش مصنوعی: آیا قارون دارای طلا و نقرهی زیادی نبود؟ اما دیدی که در نهایت چگونه به پایان رسید و از سر ثروتش چه بر سرش آمد؟
هوش مصنوعی: بسیار مراقب باش که بار سنگین گناهان را بر دوش خود حمل نکنی، زیرا در روز حساب نمیتوانی از پاسخگویی در برابر خداوند فرار کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ به سراغ آدمها میآید، فرقی بین جوان و پیر نیست. بسیاری از جوانان هستند که هرگز به پیری نمیرسند و جوانیشان به سرعت میگذرد.
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختیات را به دیگران نفروش؛ زیرا روزی این خوشی و زیباییها به پایان میرسند و همه چیز به گذشته میپیوندد.
هوش مصنوعی: انسانی که مورد بیاحترامی و طعنه دولت قرار میگیرد، نباید غافل باشد؛ زیرا زخم زبان میتواند به عمق وجود نفوذ کند و عواقب سختی به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: در پایان، صدای دهل در سوگ او بلند شد و سینهها برای او شکسته شد، همان کسی که صدای بانگ طبل از هفت آسمان به گوش رسید.
هوش مصنوعی: اگر بپذیریم که عظمت تو در قیروان برپا شده و نام و آوازهات از مرزهای قیروان نیز فراتر رفته است،
هوش مصنوعی: در پایان، باید به زیر خاک رفت و از این خانه و زندگی باید گذر کرد.
هوش مصنوعی: پرویز، که یک شخصیت افسانهای و پادشاه قدیمی است، به گنجی دست یافته و این گنج، که ارزشمند است، به سادگی و بدون تلاش، از دست رفته و به فراموشی سپرده شده است.
هوش مصنوعی: تنها این را بگویید که چگونه به هدر رفت و از میان رفت، و چه کسی از کدام مکان عبور کرد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، میتوانی در دل زمین و در طول عمر کوتاه خود به خواب عمیق بروی؛ زیرا همین دو روز زندگی تو به سرعت سپری شد.
هوش مصنوعی: هرگز یک لحظه هم نتوانستم غم را از دل بیرون برانم و تمام عمرم صرف ناله و زاری گذشت.
هوش مصنوعی: میگویند هر بار که شخصی به پایان عمرش نزدیک میشود، دائما خبر میدهند که او از دنیا رفته است.
هوش مصنوعی: دنیا مانند پلی است که ما را به سرزمین فنا میبرد و در این مسیر، باید از آن عبور کنیم.
هوش مصنوعی: به کسی که سرنوشتش به خاطر عوارض زندگی تیره و تار شده و به کسی که زندگیاش با طول عمر بیشتری سپری شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که در روز و شب به سلامت و آرامش زندگی کرده و از خطرات دور بوده، واقعاً خوشبخت است و میتواند با خیال راحت بخوابد. در حالی که کسی که شب به بستر میرود، اما در روز و شب با مشکلات و نگرانیها مواجه است، نمیتواند آرامش واقعی را تجربه کند.
هوش مصنوعی: به کسی که به خاطر ظلم و ستمش، خون مردم بیچاره را بر زمین ریختی و موجب ناراحتی و فریاد آنها شدی.
هوش مصنوعی: بر روی کودک نوزادی که در گهواره جان سپرد، بر کسی که عمرش در این دنیا طولانی تر بود، حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: این نشانه زوال که به هر خانوادهای رسیده، همان پیامآور مرگ است که به هر خانوادهای سر میزند.
هوش مصنوعی: از آن خاندان، اشکها به هفتمین آسمان رسید و بر نُه آسمان، دود از آن دودمان عبور کرد.
هوش مصنوعی: در این بیت، به شرایط نابرابر انسانها اشاره شده است. فردی که هیچ چیز ندارد و برهنه است، مورد بیتوجهی قرار میگیرد و در عوض، کسی که لباس فاخر و زیبا بر تن دارد، بر او میگذرد و به او توجه نمیکند. این نکته نشاندهندهای از بیعدالتی و فقر در جامعه است.
هوش مصنوعی: این پنج روز عمر حیرتانگیز است، مانند یک دوستی خیالی که به سرعت سپری میشود، مثل برق میدرخشد و مانند تیر از کمان به سرعت عبور میکند.
هوش مصنوعی: دیگر از دنیای بیوفا ناله نکن، حتی اگر تلخکام باشی یا شادمان، زمان به سرعت میگذرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس آه کم ز عشق تو از آسمان گذشت
بس اشک کم ز هجر تو از دیدگان گذشت
هم جانم از فراق توایجان بلب رسید
هم کاردم ز هجر تو از استخوان گذشت
در آب دیده غرقم و این از همه بتر
[...]
وقت گلم تمام به آه و فغان گذشت
چون بگذرد خزان که بهارم چنان گذشت
زین انجمن چه دید که بیرون نمی رود
دیوانه یی که از سر کون و مکان گذشت
سهلست اگر کنند ز جامی مضایقه
[...]
یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت
آه مخدرات حرم ز آسمان گذشت
واحسرتای تعزیه داران اهل بیت
نی از مکان گذشت که از لامکان گذشت
دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد
[...]
پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت
باریک بینیت چو ز پهلوی عینک است
باید ز فکر دلبر لاغر میان گذشت
وضع زمانه قابل دیدن دو بار نیست
[...]
روزی که حرف عشق مرا بر زبان گذشت
چون خامه مد زخم من از استخوان گذشت
هر رخنه قفس دری از فیض بوده است
صد حیف ازان حیات که در آشیان گذشت
یک بار دست در کمر بلبلان نزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.