گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۱۶
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱

 

افسوس بر آن دیده که روی تو ندیده‌ست

یا دیده و بعد از تو به رویی نگریده‌ست

گر مدعیان نقش ببینند پری را

دانند که دیوانه چرا جامه دریده‌ست

آن کیست که پیرامن خورشید جمالش

[...]

۱۰ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲

 

ای لعبت خندان لب لعلت که مزیده‌ست؟

وی باغ لطافت به رویت که گزیده‌ست؟

زیباتر از این صید همه عمر نکرده‌ست

شیرین‌تر از این خربزه هرگز نبریده‌ست

ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان

[...]

۱۱ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳

 

از هر چه می‌رود، سخنِ دوست خوش‌تر است

پیغام آشنا، نفَسِ روح‌پرور است

هرگز وجودِ حاضرِ غایب شنیده‌ای؟

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

شاهد که در میان نبود، شمع گو «بمیر»

[...]

۱۱ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴

 

این بوی روح‌پرور از آن خوی دلبر است

وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است

ای باد بوستان مگرت نافه در میان؟

وی مرغ آشنا مگرت نامه در پَر است؟

بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست؟

[...]

۱۳ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵

 

عیب یاران و دوستان هنر است

سخن دشمنان نه معتبر است

مُهر مِهر از درون ما نرود

ای برادر که نقش بر حجر است

چه توان گفت در لطافت دوست

[...]

۱۴ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶

 

هر کسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است

عشقبازی دگر و نفس‌پرستی دگر است

نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید

یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است

هر که در آتش عشقش نبود طاقت سوز

[...]

۱۰ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷

 

فریاد من از فراق یار است

وافغان من از غم نگار است

بی روی چو ماه آن نگارین

رخسارهٔ من به خون نگار است

خون جگرم ز فرقت تو

[...]

۷ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸

 

چشمت خوش است و بر اثر خواب خوش‌تر است

طعم دهانت از شکر ناب خوش‌تر است

زنهار از آن تبسم شیرین که می‌کنی

کز خندهٔ شکوفهٔ سیراب خوش‌تر است

شمعی به پیش روی تو گفتم که برکنم

[...]

۱۰ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹

 

عشرت خوش است و بر طرف جوی خوشترست

می بر سماع بلبل خوشگوی خوشترست

عیش است بر کنار سمن‌زار خواب صبح؟

نی، در کنار یار سمن‌بوی خوشترست

خواب از خمار بادهٔ نوشین بامداد

[...]

۹ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰

 

ای که از سرو روان قد تو چالاک‌ترست

دل به روی تو ز روی تو طربناک‌ترست

دگر از حربهٔ خون‌خوار اجل نندیشم

که نه از غمزهٔ خون‌ریز تو ناباک‌ترست

چست بودست مرا کسوت معنی همه وقت

[...]

۶ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱

 

دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟

ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

برادران طریقت نصیحتم مکنید

که توبه در ره عشق، آبگینه بر سنگ است

دگر به خُفیه نمی‌بایدم شراب و سماع

[...]

۸ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲

 

پای سرو بوستانی در گل است

سرو ما را پای معنی در دل است

هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد

طالعش میمون و فالش مقبل است

نیکخواهانم نصیحت می‌کنند

[...]

۱۱ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳

 

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل‌ست

هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصل‌ست

یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دل‌ست

بامدادان روی او دیدن صباح مقبل‌ست

آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان

[...]

۱۱ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴

 

شراب از دست خوبان سلسبیل‌ست

و گر خود خون مِی‌خواران سبیل‌ست

نمی‌دانم رطب را چاشنی چیست

همی‌ بینم که خرما بر نخیل‌ست

نه وسمست آن به دل‌بندی خضیب‌ست

[...]

۱۲ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵

 

کارم چو زلف یار پریشان و دَرهم‌ست

پشتم به سان ابروی دل‌دار پرخَم‌ست

غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت

«این شادی کسی که در این دور خُرم‌ست»

تنها دل من‌ست گرفتار در غمان

[...]

۷ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶

 

یارا بهشت صحبت یاران همدم است

دیدار یار نامتناسب جهنم است

هر دم که در حضور عزیزی برآوری

دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است

نه هرکه چشم و گوش و دهان دارد آدمی‌ست

[...]

۱۱ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷

 

بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است

ای مجلسیان راه خرابات کدام است

هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند

ما را غمت ای ماه پری‌چهره تمام است

برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم

[...]

۹ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸

 

امشب به راستی شب ما روز روشن است

عید وصال دوست علی رغم دشمن است

باد بهشت می‌گذرد یا نسیم باغ

یا نکهت دهان تو یا بوی لادن است

هرگز نباشد از تن و جانت عزیزتر

[...]

۱۱ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹

 

این باد بهار بوستان است؟

یا بوی وصالِ دوستان است؟

دل می‌برد این خط نگارین

گویی خط روی دلستان است

ای مرغ به دام دل گرفتار

[...]

۱۱ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰

 

این خط شریف از آن بنان است

وین نقل حدیث از آن دهان است

این بوی عبیر آشنایی

از ساحت یار مهربان است

مهر از سر نامه برگرفتم

[...]

۹ بیت
سعدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۱۶
 
تعداد کل نتایج: ۲۳۲۰