گنجور

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

خدایا جهان‌پادشایی تو راست

ز ما خدمت آید خدایی تو راست

پناه بلندی و پستی تویی

همه نیستند آنچه هستی تویی

همه آفریده‌ست بالا و پست

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲ - مناجات به درگاه باری عز شأنه

 

بزرگا بزرگی‌دها بی‌کسم

تویی یاوری‌بخش و یاری‌رسم

نیاوردم از خانه چیزی نخست

تو دادی همه چیزِ من چیزِ توست

چو کردی چراغ مرا نور‌دار

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳ - در نعت خواجه کاینات

 

فرستاده خاص پروردگار

رساننده حجت استوار

گرانمایه‌تر تاج آزادگان

گرامی‌تر از آدمیزادگان

محمد کازل تا ابد هر چه هست

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴ - در معراج پیغمبر اکرم

 

شبی کاسمان مجلس افروز کرد

شب از روشنی دعوی روز کرد

سراپرده هفت سلطان سریر

برآموده گوهر به چینی حریر

سر سبزپوشان باغ بهشت

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵ - در سابقهٔ نظم شرفنامه

 

شبی چون سحر زیور آراسته

به چندین دعای سحر خواسته

ز مهتاب روشن جهان تابناک

برون ریخته نافه از ناف خاک

تهی گشته بازار خاک از خروش

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۶ - در حسب حال و انجام روزگار

 

بیا ساقی آن می نشان ده مرا

از آن داروی بی‌هشان ده مرا

بدان داروی تلخ بی‌هش کنم

مگر خویشتن را فرامُش کنم

نظامی بس این صاحب‌آوازگی

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۷ - در شرف این نامه بر دیگر نامه‌ها

 

بیا ساقی از سر بنه خواب را

می ناب ده عاشق ناب را

میی کاو چو آب زلال آمده‌ست

به هر چار مذهب حلال آمده‌ست

دلا تا بزرگی نیاری به دست

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۸ - تعلیم خضر در گفتن داستان

 

بیا ساقی آن ارغوانی شراب

به من ده که تا مست گردم خراب

مگر زان خرابی نوایی زنم

خراباتیان را صلایی زنم

مرا خضر تعلیم‌گر بود دوش

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۹ - ستایش اتابیک اعظم نصرةالدین ابوبکربن محمد

 

بیا ساقی آن آب یاقوت‌وار

در افکن بدان جام یاقوت بار

سفالینه جامی که می جان اوست

سفالین زمین خاک ریحان اوست

علم برکش ای آفتاب بلند

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۰ - فرو گفتن داستان به طریق ایجاز

 

بیا ساقی آن راحت‌انگیز روح

بده تا صبوحی کنم در صبوح

صبوحی که بر آب کوثر کنم

حلال‌ست اگر تا به محشر کنم

جهان در بد و نیک پروردن است

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۱ - رغبت نظامی به نظم شرف‌نامه

 

بیا ساقی از خنب دهقان پیر

میی در قدح ریز چون شهد و شیر

نه آن می‌که آمد به مذهب حرام

میی که‌اصل مذهب بدو شد تمام

بیا باغبان‌، خرمی ساز کن

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان و نسب اسکندر

 

بیا ساقی آن آب حیوان گوار

به دولت سرای سکندر سپار

که تا دولتش بوسه بر سر دهد

به میراث خوار سکندر دهد

گزارنده نامه خسروی

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۳ - دانش آموختن اسکندر از نقوماجس حکیم پدر ارسطو

 

بیا ساقی آن راح ریحان سرشت

به من ده که بر یادم آمد بهشت

مگر ز آن می آباد کشتی شوم

وگر غرقه گردم بهشتی شوم

خوشا روزگارا که دارد کسی

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۴ - پادشاهی اسکندر به جای پدر

 

بیا ساقی از خود رهاییم ده

ز رخشنده می روشناییم ده

میی کاو ز محنت رهایی دهد

به آزردگان مومیایی دهد

سخن سنجی آمد ترازو به دست

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۵ - تظلم مصریان از زنگیان پیش اسکندر

 

بیا ساقی آن شربت جانفزا‌ی

به من ده که دارم غمی جانگزا‌ی

مگر چون بدان شربت آرم نشاط

غمی چند را در نوردم بساط

چو صبح از دم گرگ برزد زبان

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۶ - پیکار اسکندر با لشگر زنگبار

 

بیا ساقی آن می‌ که رومی‌وش‌ست

به من ده که طبعم چو زنگی خوَشست

مگر با من این بی‌محابا پلنگ

چو رومی و زنگی نباشد دو رنگ

فریبنده راهی شد این راه دور

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۷ - باز گشتن اسکندر از جنگ زنگ با فیروزی

 

بیا ساقی از می مرا مست کن

چو می در دهی نُقل بر دست کن

از آن می که دل را برو خوش کنم

به دوزخ درش طلق آتش کنم

برومند باد آن همایون درخت

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۸ - سگالش نمودن اسکندر بر جنگ دارا

 

بیا ساقی آن می‌ که فرخ‌پی است

به من ده که داروی مردم می است

می‌یی کاوست حلوای هر غم‌کشی

ندیده به جز آفتاب آتشی

جهان بینم از میل جوینده پُر

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۹ - آیینه ساختن اسکندر

 

بیا ساقی که لعل پالوده را

بیاور بشوی این غم آلوده را

فروزنده لعلی که ریحان باغ

ز قندیل او برفروزد چراغ

چو فرخ بود روزی از بامداد

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۰ - خراج خواستن دارا از اسکندر

 

بیا ساقی آن جام آیینه‌فام

به من ده که بر دست به جای جام

چو زان جام کیخسرو آیین شوم

بدان جام روشن جهان‌بین شوم

بیا تا ز بیداد شوییم دست

[...]

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۴