گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۱

 

پنج در چه فایده چون هجر را شش تو کند

خون بدان شد دل که طالب خون دل را بو کند

چنگ را در عشق او از بهر آن آموختم

کس نداند حالت من ناله من او کند

ای به هر سویی دویده کار تو یک سو نشد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید

 

آنک در هر چه در آید بشکند

هر درخت از بیخ و بن او بر کند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامت‌کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت

 

دشمن، آن باشد که قصدِ جان کند

دشمن، آن نَبْوَد که خود، جان می‌کَنَد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص

 

جغد گفتا باز حیلت می‌کند

تا ز خان و مان شما را بر کند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص

 

گفت باز ار یک پر من بشکند

بیخ جغدستان شهنشه بر کند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۷ - وحی آمدن موسی را علیه السّلام در عذر آن شبان

 

ور بگویم عقل‌ها را برکَند

ور نویسم بس قلم‌ها بشکند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۱ - تشبیه بند و دام قضا به صورت پنهان به اثر پیدا

 

زانک آهنگر مر آن را بشکند

حفره گر هم خشت زندان بر کند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۵ - سبب جرأت ساحران فرعون بر قطع دست و پا

 

کوزه‌گر گر کوزه‌ای را بشکند

چون بخواهد باز خود قایم کند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۲ - جواب گفتن عاشق عاذلان را

 

سر ز هر سوراخ بیرون می‌کند

تا بود کین بند از پا برکند

مولانا
 
 
۱
۲