مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۰ - خبر یافتن جد مصطفی عبدالمطلب از گم کردن حلیمه محمد را علیهالسلام و طالب شدن او گرد شهر و نالیدن او بر در کعبه و از حق درخواستن و یافتن او محمد را علیهالسلام
هر که با خود بهر حق باشد به جنگ
تا شود معنیش خصم بو و رنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۸ - چالیش عقل با نفس هم چون تنازع مجنون با ناقه میل مجنون سوی حره میل ناقه واپس سوی کره چنانک گفت مجنون هوا ناقتی خلفی و قدامی الهوی و انی و ایاها لمختلفان
فهم کردی زو که غافل گشت و دنگ
رو سپس کردی به کره بیدرنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۹ - نوشتن آن غلام قصهٔ شکایت نقصان اجری سوی پادشاه
ورنه خالی کن جوالت را ز سنگ
باز خر خود را ازین بیگار و ننگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۹ - قصهٔ شکایت استر با شتر کی من بسیار در رو میافتم در راه رفتن تو کم در روی میآیی این چراست و جواب گفتن شتر او را
در سر آید هر زمان چون اسپ لنگ
که بود بارش گران و راه سنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۴ - باقی قصهٔ موسی علیهالسلام
دان که هر شهوت چو خَمرست و چو بنگ
پردهٔ هوشست وعاقل زوست دنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۹ - نمودن جبرئیل علیه السّلام خود را به مصطفی صلیالله علیه و سلّم به صورت خویش و از هفتصد پر او چون یک پر ظاهر شد افق را بگرفت و آفتاب محجوب شد با همهٔ شعاعش
طبل و کوس هول باشد وقت جنگ
وقت عشرت با خواص آواز چنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳ - در سبب ورود این حدیث مصطفی صلوات الله علیه که الکافر یأکل فی سبعة امعاء و المؤمن یأکل فی معا واحد
شد تقاضا بر تقاضا، خانه تنگ
ماند او حیران و بیدرمان و دَنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۰ - صفت طاوس و طبع او و سبب کشتن ابراهیم علیهالسلام او را
آمدیم اکنون به طاوس دورنگ
کو کند جلوه برای نام و ننگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۳ - حکایت آن اعرابی کی سگ او از گرسنگی میمرد و انبان او پر نان و بر سگ نوحه میکرد و شعر میگفت و میگریست و سر و رو میزد و دریغش میآمد لقمهای از انبان به سگ دادن
گر رهایی بایدت زین چاه تنگ
ای برادر رو بر آذر بیدرنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۵ - تفسیر أَسْفَلَ سافِلینَ إِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنونٍ
چون نماند شیشههای رنگرنگ
نور بیرنگت کند آنگاه دنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۵ - تفسیر أَسْفَلَ سافِلینَ إِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنونٍ
آنک کرد او در رخ خوبانت دنگ
نور خورشیدست از شیشهٔ سه رنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب
صد هزاران نام خوش را کرد ننگ
صد هزاران زیرکان را کرد دنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۶ - قصهٔ قوم یونس علیهالسلام بیان و برهان آنست کی تضرع و زاری دافع بلای آسمانیست و حق تعالی فاعل مختارست پس تضرع و تعظیم پیش او مفید باشد و فلاسفه گویند فاعل به طبع است و بعلت نه مختار پس تضرع طبع را نگرداند
برق میانداخت میسوزید سنگ
ابر میغرید رخ میریخت رنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۲۴ - حکایت مریدی کی شیخ از حرص و ضمیر او واقف شد او را نصیحت کرد به زبان و در ضمن نصیحت قوت توکل بخشیدش به امر حق
شیخ میشد با مریدی بیدرنگ
سوی شهری نان بدانجا بود تنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۱ - درک وجدانی چون اختیار و اضطرار و خشم و اصطبار و سیری و ناهار به جای حس است کی زرد از سرخ بداند و فرق کند و خرد از بزرگ و طلخ از شیرین و مشک از سرگین و درشت از نرم به حس مس و گرم از سرد و سوزان از شیر گرم و تر از خشک و مس دیوار از مس درخت پس منکر وجدانی منکر حس باشد و زیاده که وجدانی از حس ظاهرترست زیرا حس را توان بستن و منع کردن از احساس و بستن راه و مدخل وجدانیات را ممکن نیست و العاقل تکفیه الاشارة
عقل کی حکمی کند بر چوب و سنگ
عقل کی چنگی زند بر نقش چنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۸ - حکایت مات کردن دلقک سید شاه ترمد را
هر که محبوس است اندر بو و رنگ
گرچه در زهدست باشد خوش تنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم
با منجم این همه انجم به جنگ
کای رها کرده تو جان بگزیده رنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹ - قصهای هم در تقریر این
پس بکن دفعش چو نمرودی به جنگ
سوی او کش در هوا تیری خدنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۵۵ - دعوی کردن ترک و گرو بستن او کی درزی از من چیزی نتواند بردن
که ببر این را قبای روز جنگ
زیر نافم واسع و بالاش تنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۴ - باقی قصهٔ فقیر روزیطلب بیواسطهٔ کسب
قبلهٔ معنیوران صبر و درنگ
قبلهٔ صورتپرستان نقش سنگ