اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۹ - عارف هندی که به یکی از غار های قمر خلوت گرفته ، و اهل هند او را «جهان دوست» میگویند
من چوکوران دست بر دوش رفیق
پا نهادم اندر آن غار عمیق
ماه را از ظلمتش دل داغ داغ
اندرو خورشید محتاج چراغ
وهم و شک بر من شبیخون ریختند
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۴ - طاسین گوتم
«توبه آوردن زن رقاصهٔ عشوه فروش»
گوتم
می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست
پیش صاحب نظران حور جنان چیزی نیست
هر چه از محکم و پاینده شناسی گذرد
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۵ - طاسین زرتشت : آزمایش کردن اهریمن زرتشت را
اهریمن
از تو مخلوقات من نالان چو نی
از تو ما را فرودین مانند دی
در جهان خوار و زبونم کرده ئی
نقش خود رنگین ز خونم کرده ئی
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۶ - طاسین مسیح
رویای حکیم تولستوی
در میان کوهسار هفت مرگ
وادی بی طایر و بی شاخ و برگ
تاب مه از دود گرد او چو قیر
آفتاب اندر فضایش تشنه میر
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۷ - طاسین محمد
نوحهٔ روح ابوجهل در حرم کعبه
سینهٔ ما از محمد داغ داغ
از دم او کعبه را گل شد چراغ
از هلاک قیصر و کسری سرود
نوجوانان را ز دست ما ربود
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۸ - فلک عطارد زیارت ارواح جمال الدین افغانی و سعید حلیم پاشا
مشت خاکی کار خود را برده پیش
در تماشای تجلی های خویش
یا من افتادم بدام هست و بود
یا بدام من اسیر آمد وجود
اندرین نیلی تتق چاک از من است
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۰ - اشتراک و ملوکیت
صاحب سرمایه از نسل خلیل
یعنی آن پیغمبری بی جبرئیل
زانکه حق در باطل او مضمر است
قلب او مؤمن دماغش کافر است
غربیان گم کرده اند افلاک را
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۱ - شرق و غرب
غربیان را زیرکی ساز حیات
شرقیان را عشق راز کائنات
زیرکی از عشق گردد حق شناس
کار عشق از زیرکی محکم اساس
عشق چون با زیرکی همبر شود
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۵ - حکمت خیرکثیر است
گفت حکمت را خدا خیر کثیر
هر کجا این خیر را بینی بگیر
علم حرف و صوت را شهپر دهد
پاکی گوهر به نا گوهر دهد
علم را بر اوج افلاک است ره
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۶ - پیغام افغانی با ملت روسیه
منزل و مقصود قرآن دیگر است
رسم و آئین مسلمان دیگر است
در دل او آتش سوزنده نیست
مصطفی در سینه او زنده نیست
بنده مؤمن ز قرآن بر نخورد
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۰ - نغمهٔ بعل
آدم این نیلی تتق را بر درید
آنسوی گردون خدائی را ندید
در دل آدم به جز افکار چیست
همچو موج این سر کشید و آن رمید
جانش از محسوس می گیرد قرار
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۱ - فرو رفتن بدریای زهره و دیدن ارواح فرعون و کشنر را
پیر روم آن صاحب «ذکر جمیل»
ضرب او را سطوت ضرب خلیل
این غزل در عالم مستی سرود
هر خدای کهنه آمد در سجود
غزل
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۴ - برآمدن انجم شناس مریخی از رصدگاه
پیر مردی ریش او مانند برف
سالها در علم و حکمت کرده صرف
تیز بین مانند دانایان غرب
کسوتش چون پیر ترسایان غرب
دیر سال و قامتش بالا چو سرو
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۵ - گردش در شهر مرغدین
مرغدین و آن عمارات بلند
من چه گویم زان مقام ارجمند
ساکنانش در سخن شیرین چو نوش
خوب روی و نرم خوی و ساده پوش
فکرشان بی درد و سوز اکتساب
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۷ - تذکیر نبیهٔ مریخ
ای زنان ای مادران ای خواهران
زیستن تا کی مثال دلبران
دلبری اندر جهان مظلومی است
دلبری محکومی و محرومی است
در دو گیسو شانه گردانیم ما
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۲ - زنده رود مشکلات خود را پیش ارواح بزرگ میگوید
از مقام مؤمنان دوری چرا
یعنی از فردوس مهجوری چرا
حلاج
مرد آزادی که داند خوب و زشت
می نگنجد روح او اندر بهشت
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۹ - فریاد یکی از زورق نشینان قلزم خونین
«نی عدم ما را پذیرد نی وجود
وای از بی مهری بود و نبود
تا گذشتیم از جهان شرق و غرب
بر در دوزخ شدیم از درد و کرب
ق
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۰ - آن سوی افلاک مقام حکیم آلمانی نیچه
هر کجا استیزه ی بود و نبود
کس نداند سر این چرخ کبود
هر کجا مرگ آورد پیغام زیست
ایخوش آنمردی که داند مرگ چیست
هر کجا مانند باد ارزان حیات
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۳ - زیارت امیر کبیر حضرت سید علی همدانی و ملا طاهر غنی کشمیری
حرف رومی در دلم سوزی فکند
آه پنجاب آن زمین ارجمند
از تپ یاران تپیدم در بهشت
کهنه غمها را خریدم در بهشت
تا در آن گلشن صدائی دردمند
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۴ - در حضور شاه همدان
زنده رود
از تو خواهم سر یزدان را کلید
طاعت از ما جست و شیطان آفرید
زشت و ناخوش را چنان آراستن
در عمل از ما نکوئی خواستن
[...]