فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
به گوش دل تو بشنو هرچه گویم
کزین گفتن همه نام تو جویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
بدان طاقت که من دارم بگویم
وزان الفاظ بی معنی بشویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
نیابم دولتی هر چند پویم
ازان بهتر که خشنودیش جویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
نه آنَم من که یار و شوی جویم؛
کجا من نه سِزایِ یار و شویم.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس
ندانم زاری خود با که گویم
ندانم چارهٔ خویش از که جویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس
همه کامی ز خشنودیت جویم
به فرمان تو گویم هر چه گویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
اگر دانی که من می راست گویم
ازین گفتن همی سود تو جویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
هر آن گه کاین سخن با وی بگویم
به رسوایی بریزد آب رویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
هر آن کامی که تو خواهی بجویم
به کردار و به گنج و آبرویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
سپید آنگه شود از ننگ رویم
که رویم را به خون وی بشویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
به آب تیغ گوهر را بشویم
کنم مردی به کردار و نگویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
که بر رامین ازین پس بد نجویم
دل از آزار و کردارش بشویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
خبر دارد تو گویی ماهرویم
که من چونین به داغ مهر اویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
نجویم نیز مهر تو نجویم
که من نه آهنم نه سنگ و رویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
من این مُست گران را با که گویم
من این بیداد را داد از که جویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
همان بهتر که بیهوده نپویم
به شب خورشید تابان را نجویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
به جای زلف تو گر مشک بویم
نماید مشک سارا خاک کویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
مرا تا گل بود سوسن نبویم
همین تا مه بود اختر نجویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
تو خود داری خبر یا من بگویم
که از رامین چه رنج آمد به رویم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
روم از هر گناهی تن بشویم
وز ایزد خویشتن را چاره جویم