فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
وگر سردی به بالا بر گذشتی
ز جنبشهای گردون گرم گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
و لیکن این تن ما تو سرشتی
قضای خویش بر ما تو نوشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
به جان تو که عمری برگذشتی
به دست دیگری چونین نگشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
تو قارن را بدان زاری بکشتی
نبخشودی بر آن پیر بهشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
در آن هنگام وی را کرد پشتی
نمود اندر سخن لختی درشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
چگونه دوستی جویی و پشتی
ز فرزندی که بابش را بکشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
چو بادی بر عماری برگذشتی
جهان از بوی او خوشبوی گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
وگر رضوان بر آن بت بر گذشتی
به چشمش روی حوران زشت گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
ولیکن چون تو بی آرام گشتی
به یکباره خرد را در نوشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
اگر وی را کند دادار پشتی
نبیند زاسمان هرگز درشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
رخش از شرم دو گونه برشتی
گهی میگون و گاهی زرد گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
چو از کین خواستی او را بکشتی
خرد با مهر بر کین چیره گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
مرا تو دوزخی هم تو بهشتی
تو نپسندی به من این نام زشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
اگر هر قطرهای صد رود گشتی
از آن آتش یکی اخگر نکشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
ز نادانی بکِشتی تخم زشتی
به بار آمد کنون تخمی که کشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
مگر چون دیدی آن سرو بهشتی
به باغ جاودانی در بکشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
مگر گفتهست با تو دیو زشتی
که گر زشتی کنی باشی بهشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
تو تخم عاشقی در دل بکشتی
که بار آید ترا حور بهشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
رخی نیکوتر از باغ بهشتی
چو روی اهرمن کردی به زشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
چو بودی من به مغزت بر، گذشتی
تنت گر مرده بودی زنده گشتی