گنجور

 
۱
۲
۳
۱۴
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - امیر خسرو نزد سلطان کیقباد رسید قصیدهٔ مدحیه را شاید درین ایام به وی تقدیم داشته باشد:

 

منت ایزد را که شه بر تخت سلطانی نشست

در دماغ سلطنت باد سلیمانی نشست

شه معزالدین و الدنیا که از دیوان غیب

نام او برنامهٔ دولت به عنوانی نشست

کیقباد ، آن گوهر تاج کیان کز زخم تیغ

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - امیر خسرو در قرآن السعدین شرح می‌دهد که چون سلطان به «خان جهان» اقطاع «اوده»را عطا کرد ، وی با «خان جهان» در انجا ماند

 

با علم فتح دران راه دور

سایه فشان شد بحد« کنت پور»

خان جهان ، حاتم مفلس نواز

گشت باقطاع «اودهٔ» سرفراز

از کف جود و کرم حق شناس

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - عزم وی ، بر ایجاد گری ، درین ابیات شرح یافته :

 

آنچه زسر جوش دل نقشبند

معنی نو بود و خیال بلند

موئی به مویش به هنر به بختم

پخته و سنجیده درو ریختم

و صف نه زان گو نه شد از دل برون

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - جواب پسر

 

گفت به حاجب که بشه باز پوی

خدمت من گوی و پس آنگه بگوی

با منت از بهر تمنای ملک

خام بود پختن سودای ملک

پخته‌ای آخر ! دم خامان مزن

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - (بازگشتن کیقباد بسوی دهلی )

 

کرد چو ره در سرطان آفتاب

چشمهٔ خورشید فرو شد به آب

ابر سرا پرده به بالا کشید

سبزه صف خویش به صحرا کشید

تندی سیلاب ز بالای کوه

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - ( رسیدن کیقباد به دهلی )

 

رخش طلب کرد شه کام گار

شد بگهٔ چاشت به دولت سوار

از روش پیل کران تا کران

سر به سر اندام زمین شد گران

صف سیاه از علم سرخ و زرد

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۵ - صفت مناره

 

شکل مناره چو ستونی ز سنگ

از پی سقف فلک شیشه رنگ

آن که ز زر بر سرش افسرشده است

سنگ ز نزدیکی خور زر شده است

سنجر سنگین که ستون سپهر

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۵ - ترجیح ملک هند به عقل از هوای خویش بر روم و بر عراق و خراسان و قندهار

 

هند چو فردوس شد از صحبت من

بهر هوایش کنون آیم به سخن

شیر صفت مرد به یک توی قبا

گرم چو شیر است گرش نیست عنا

نه چو خراسان که تن از برف فزون

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

این چه روزست اینکه یار از در درآمد مر مرا

وه چه کار است اینکه از جانان برآمد مر مرا

این چه بویست اینکه جا اندر دماغ جان گرفت

این چه روزست اینکه در چشم تر آمد مر مرا

از گلستان وفا برخاست بادی ناگهان

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

ای شده ماه نما دیده بدخوی مرا

دیده ای هیچگه آن ماه جفا جوی مرا

نتواند که کسی را نکشد با آن روی

واگذارید به من آن بت بدخوی مرا

اره گر از پی آن روی نهندم بر سر

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را

هست از پیش خرابی درویش و محتشم را

من خاک پای مستی کانجا که ریخت جرعه

لغزید پای رندان صد صاحب کرم را

گر در شراب عشقم از تیغ می زنی حد

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

جان بر لب است عاشق بخت آزمای را

دستورییی به خنده لب جانفزای را

خون مرا بریز و زخونابه وا رهان

خیریست، این بکن ز برای خدای را

گفتی به مهر و مه نگر و ترک من بگوی

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

زمانه حله نو بست روی صحرا را

کشید دل به چمن لعبتان رعنا را

هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن

چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را

ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

الا دمعی سارعت والهوا

وقد ذاب قلبی هو والنوا

اسیرست ازان میر خوبان دلم

به دردی که هرگز ندیدم دوا

اذا اشرق الشمش من صدغه

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را

بین زیر پای دیده این مستمند را

تا مردمان ترنج نبرند و دست هم

یوسف رخا، کشیده ترک ران سمند را

سرو بلند را نرسد دست بر سرت

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

بشکافت غم این جان جگرخواره ما را

یا رب، چه وبال آمده سیاره ما را

رفتند رفیقان دل صد پاره ببردند

کردند رها دامن صد پاره ما را

گر همره ایشان روی، ای باد، در آن راه

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا

که تا دگر نکند غنچه زهر خند آنجا

رخ تو دیدم و گفتی سپند سوز مرا

چو جان بجاست چه سوزد کسی سپند آنجا

کسان به کوی تو پندم دهند و در جایی

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را

شعله افزون تر برآمد سوز داغ خویش را

دشمنی دارم که جان قربانی او می کنم

زانکه تیری در خور است این کافر بدکیش را

چاشنی درد دل آنکس که نشناسد حقش

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ست

یا زان لب شیرین سخن تلخ شنیده ست

زان زلف مسلسل که همه برشکند باد

از روی تو بنگر که در ان زیر چه دیده ست

بر قافله صبر مرا نیست ولایت

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

ز من نازک میانی دور مانده ست

دلی رفته ست و جانی دور مانده ست

بگویید از زبان من که آن جا

دلی از بی زبانی دل مانده ست

پر از خون است جوی دیده من

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
۳
۱۴
 
تعداد کل نتایج: ۲۷۶