خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ست
یا زان لب شیرین سخن تلخ شنیده ست
زان زلف مسلسل که همه برشکند باد
از روی تو بنگر که در ان زیر چه دیده ست
بر قافله صبر مرا نیست ولایت
امروز که مژگان تو لشکر نکشیده ست
این اشک به چشم من از آن جای گرفته ست
کاندر طلب وصل تو بسیار دویده ست
شبهاست چو گل غرقه به خونم که به سویم
از باغ وصال تو نسیمی نوزیده ست
آری، شب امید همه غمزدگان را
صبحی ست که تا روز قیامت ندمیده ست
طاقت چو ندارم که رسانم به تو خود را
فریاد رس، ای دوست، که طاقت برسیده ست
خسرو تن بیجانت به گلزار زمانه
مرغیست که او از قفس سینه پریده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی است. شاعر احساس شادی و سروری را در چهره معشوقش میبیند و از سخنان تلخی که از آن لبهای شیرین شنیده، غمگین است. او به زلف معشوق اشاره میکند که با وزش باد به هم میریزد، اما نگاه به چهره او امیدی در دلش ایجاد میکند. شاعر از عدم صبر و تحمل خود در برابر دوری معشوقش میگوید و اشکی که به خاطر تلاش برای وصال او بر چشمش نشسته است. شبها در حال غم و اندوه است و به خاطر عدم رسیدن به وصال معشوق، از بیتابی ناتوان شده است. در پایان، او خود را به پرندهای تشبیه میکند که از قفس رها شده و در دنیای زندگی با مشکلاتی مواجه است.
هوش مصنوعی: شخصی که زیبایی صورت تو را دیده یا از لبهای شیرینت حرفهای تلخی شنیده، دلش شاد است.
هوش مصنوعی: به خاطر زلفهای پیچ در پیچت که باد همه را میشکند، به چهرهات نگاه کن و ببین در زیر این زلفها چه بینایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: من امروز هیچ قدرتی برای صبر کردن ندارم، چون چشمان تو بدون اینکه نیازی به لشکر کشی داشته باشد، تمام آنچه را که تحمل میکنم تحت تأثیر قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: این اشک که از چشمانم میریزد به خاطر این است که برای رسیدن به تو بسیار تلاش کردهام.
هوش مصنوعی: در شبها مانند گلی در خونی غوطهور هستم، زیرا از باغ وصالت نسیمی به سوی من نوزیده شده است.
هوش مصنوعی: بله، شب برای کسانی که غمگین هستند، امیدوارکننده است چرا که صبحی خواهد آمد که تا قیامت نخواهد دمید.
هوش مصنوعی: اکنون دیگر نمیتوانم به تو برسم و طاقت شنیدن این درد را ندارم. ای دوست، فریاد رس من باش، زیرا من به حدی از تحمل رسیدهام که نمیتوانم بیشتر تحمل کنم.
هوش مصنوعی: خسرو، با تن بیجانش، در دنیای گلزار مانند پرندهای است که از قفس سینهاش پرواز کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گوید که شما دخترکان را چه رسیدهست؟
رخسار شما پردگیان را که بدیدهست؟
وز خانه شما پردگیان را که کشیدهست؟
وین پردهٔ ایزد به شما بر که دریدهست؟
بس کز جگرم خون دگرگونه چکیده است
تا دست به کام دل خویشم برسیده است
و امروز پشیمانی و درد است دلم را
در عمر خود از هرچه بگفته است و شنیده است
پایی که بسی پویه بیفایده کردی
[...]
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟
وی باغ لطافت به رویت که گزیدهست؟
زیباتر از این صید همه عمر نکردهست
شیرینتر از این خربزه هرگز نبریدهست
ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.