چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا
که تا دگر نکند غنچه زهر خند آنجا
رخ تو دیدم و گفتی سپند سوز مرا
چو جان بجاست چه سوزد کسی سپند آنجا
کسان به کوی تو پندم دهند و در جایی
که دیده روی تو بیند، چه جای پند آنجا
به خانه تو همه روز بامداد بود
که آفتاب نیارد شدن بلند آنجا
به شانه شست تو می بافت زلف چون زنجیر
مگیر سخت که دیوانه ایست چند آن جا
کجا روم که ز کوی تو هر کجا که روم
رسد زجعد کمندت خم کمند آنجا
ز زلفش آمدی، ای باد، حال دلها چیست؟
چگونه اند اسیران مستمند آنجا
بر آستان تو هر کس به رحمتی مخصوص
مگر که خسرو بیچاره دردمند آنجا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند و از احساسات عاشقانه و دلتنگیهای خود مینویسد. او به خنده و نگاه معشوق اشاره دارد که در چمن ظاهر میشود و تأثیر عمیق آن بر دل عاشق را به تصویر میکشد. شاعر از درد و سوزی که دلش را میسوزاند صحبت میکند و به چگونگی تأثیر عشق بر زندگیاش میپردازد. همچنین به تصویری از عشق و longing برای معشوق اشاره میکند و بیان میدارد که در هر کجا که برود، همواره در دام عشق او اسیر خواهد بود. در نهایت، شاعر از مقام ویژهای که هر کسی در آستان معشوق میتواند داشته باشد، سخن میگوید و خود را در مقام خسرو، عاشق غمگین، قرار میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی در باغ هستی و میخندی، لبهای خود را بسته نگهدار، زیرا دیگر هیچ غنچهای نمیتواند لبخند را پنهان کند.
هوش مصنوعی: وقتی چهره تو را دیدم و تو گفتی که سوزاننده من مانند جانم است، جا دارد که کسی از دیدن این آتشین وجود عاطفهات بسوزد.
هوش مصنوعی: افرادی که در مورد تو نصیحت میکنند، چه اهمیتی دارد وقتی که در مکانی قرار دارم که فقط به تماشای چهرهی تو مشغولم؟
هوش مصنوعی: هر روز صبح، همه به سمت خانه تو میآمدند، اما نور آفتاب نمیتوانست به آنجا برسد.
هوش مصنوعی: زلفی که به شانهی تو به زیبایی پیچیده شده، مانند زنجیری است که محکم نمیتوان گرفت. نگران نباش که در آنجا دیوانهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: کجا بروم در حالی که هر جا که میروم، دام عشق تو به من میرسد و من دوباره به دام تو میافتم.
هوش مصنوعی: ای باد، تو که از زلف او عبور کردهای، حال دلها چگونه است؟ آن کسانی که در آنجا اسیرند و به شدت نیازمندند، وضعیتشان چگونه است؟
هوش مصنوعی: در نزد تو هر کسی با توجه خاصی مورد رحمت قرار میگیرد، جز خسرو بیچاره که دلی پر از درد و رنج دارد و در این مکان حضور دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به مجلسی که کشی از نقاب بند آنجا
ستاره سوخته ای نیست جز سپند آنجا
اسیر بوالعجبی های وادی عشقم
که صید دام نهد در ره کمند آنجا
به کشوری که شکر خنده ات گشاید بار
[...]
به هر طرف که تو جولان دهی سمند آنجا
هزار فتنه ز هر سو شود بلند آنجا
شب فراق تو مهمان آن غمآبادم
که صبح هم نکند میل نوشخند آنجا
مرا چو سینه کنی چاک آنقدر بگذار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.