گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۷

 

مایل به قامت تو بود طبع مستقیم

مجبول بر محبت تو فطرت سلیم

بعد از وجود جوهر فرد دهان تو

چون نفی جزو لایتجزی کند حکیم

ما را به عهد تو چه مجال سفر که شد

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۸

 

خبر مقدم عیسی نفسی داد نسیم

که توان کرد به خاک قدمش جان تسلیم

تا شد آن ماه مسافر ز سر عشرت و ناز

ما به صد حسرت و دردیم درین شهر مقیم

یار را با من دلخسته قدیمی عهدی ست

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۹

 

گر دهد بوی صحبت تو نسیم

نکنم یاد خلد و ذکر نعیم

چون منجم خط تو دید سترد

رقم مه ز صفحه تقویم

چند پرسیم نرخ گوهر وصل

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۸ - یک مثنوی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اعظم اسماء علیهم حکیم

محترمان حرم انس را

تازه حدیثی ست ز عهد قدیم

نوزده حرف است که هژده هزار

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

ماییم و دل تنگ تر از حلقه «میم »

در زیر جفا و جور چون نقطه «جیم »

حاشا که چو «بی » کناره جوید ز بلا

چون «لام الف » ار شود سراپا به دو نیم

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

بی تو دارم ز جدا مردن بیم

روی بنما که کنم جان تسلیم

شد دو نیم از تو دل خسته چرا

از من خسته دلی بر یک نیم

دارم ای اختر فرخنده ز تو

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

ای تنت سیم و بر و ساعد و بازو همه سیم

چون زر از مفلسی از سیم توام دل به دو نیم

دزدی از من تن خود چون گذرم پهلویت

من چنین مفلس و از من تو همی دزدی سیم

هست بی ساعد سیمین توام بیم هلاک

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

گاهی که کشی تیغ نهم گردن تسلیم

هر بی سر و پا را نکشی زین بودم بیم

بر اهل دل آموختن حرف غمت را

شد سینه ناخن زده ام تخته تعلیم

مستخرج احکام شهیدان فراقت

[...]

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ سوم (در ذکر پادشاهان) » بخش ۱۰

 

عذرخواهی بکن و عفو طلب شو چو فتد

رخنه در قاعده یاری یاران قدیم

ور نیاید به هم آن رخنه به گفتار زبان

در عمارتگریش کوش به خشت زر و سیم

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۸

 

مستی به قصد عربده چون راه گیردت

با او به رفق کار کن ای کاردان حکیم

موییست عرض مرد خردمند خرده دان

مپسندش از کشاکش نابخردان دو نیم

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۲۵

 

ظلم پیشه وزیر نشناسد

جز حق پادشاه مال یتیم

عدل داند اگر برد به تمام

فضل داند اگر کند به دو نیم

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۴ - عمارهٔ مروزی

 

جهان ز برف اگر چندگاه سیمین بود

زمرد آمد و بگرفت جای توده سیم

نگارخانه کشمیریان به وقت بهار

به باغ کرد همه نقش خویشتن تسلیم

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴ - پند مأمون به فرزند خویش

 

سیر مشکل شود ازان زر و سیم

که کشد گه ز بیوه گه ز یتیم

جامی
 
 
۱
۲
۳
۸