گنجور

 
جامی

بی تو دارم ز جدا مردن بیم

روی بنما که کنم جان تسلیم

شد دو نیم از تو دل خسته چرا

از من خسته دلی بر یک نیم

دارم ای اختر فرخنده ز تو

رخ پر از جدول خون چون تقویم

گر به دوران تو بودی یاقوت

خط ز لعل تو گرفتی تعلیم

می شود گرد میانت حلقه

کمرت تنگتر از حلقه میم

کی رسد پیش تو غمنامه ما

قاصد ار مرغ شود پیک نسیم

جامی از ریگ حرم بار سفر

بست و بر خاک درت گشت مقیم