جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹۹ - در بیان آنکه چون تالی کلام حق را سبحانه به واسطه دوام مراقبه متکلم عز شأنه دولت جمیعت خاطر و سعادت مشاهده دست دهد می باید که به ملاحظه تفاصیل معانی مشغول نشود تا ازدولت مشاهده باز نماند بلکه به ملاحظه اجمالی اکتفا کند و اگر نعوذبالله آن معنی در حجاب شود و خواطر پراکنده مستولی گردد به تأمل و تدبر در تفاصیل معانی بر وجهی که موافق شرع و سنت و مطابق اشارت کبراء امت باشد دفع آن خواطر بکند و در مذمت آنان که نه به این طریق در معانی آن غور کنند
بار دیگر چو برد حضرت شاه
از خراسان سوی عراق سپاه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹۹ - در بیان آنکه چون تالی کلام حق را سبحانه به واسطه دوام مراقبه متکلم عز شأنه دولت جمیعت خاطر و سعادت مشاهده دست دهد می باید که به ملاحظه تفاصیل معانی مشغول نشود تا ازدولت مشاهده باز نماند بلکه به ملاحظه اجمالی اکتفا کند و اگر نعوذبالله آن معنی در حجاب شود و خواطر پراکنده مستولی گردد به تأمل و تدبر در تفاصیل معانی بر وجهی که موافق شرع و سنت و مطابق اشارت کبراء امت باشد دفع آن خواطر بکند و در مذمت آنان که نه به این طریق در معانی آن غور کنند
از کلام مجید کرد آگاه
که فلان شاهزاده بعد از شاه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۹ - تمثیل
گفت روباه بچه با روباه
کای ز مکر سگان ده آگاه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۱۳ - در مذمت آنان که شرع را بهانه آزار مسلمانان سازند و کارهای باطل را در صورت حق بپردازند
آن که شرع خدای ازوست تباه
نیست گویا ز سر شرع آگاه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۱۳ - در مذمت آنان که شرع را بهانه آزار مسلمانان سازند و کارهای باطل را در صورت حق بپردازند
سازد او را نکرده هیچ گناه
پشت و پهلو به ضرب دره سیاه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۱۶ - قصه کلی که در خانه معشوق خود بکوفت گفتند باز گرد که صحبتی تنگ است موی در نمی گنجد گفت بهانه مجوی و در باز کن که من خود کلم و موی ندارم
موی را در میانه نبود راه
من ز مو عاریم بحمدالله
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۱۸ - اشارت به رکن دوم از ارکان مقام ابدال که دوام صمت است
گرچه بردش حدیث نفس ز راه
کم نویسد بر او فرشته گناه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۱ - اشارة الی قوله علیه السلام من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیقل خیرا او لیصمت
بعد من کان مؤمنا بالله
و بیوم ینال فیه جزاه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۴ - رفتن اسکندر در ظلمات و رسیدن بر زمینی پر سنگریزه و گفتن مر سپاه را که این جواهر گرانسنگ است و قبول کردن بعضی و برداشتن ایشان و انکار کردن بعضی و بگذاشتن آن
کرد روی سخن به سوی سپاه
کای همه کرده گم ز ظلمت راه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۴ - رفتن اسکندر در ظلمات و رسیدن بر زمینی پر سنگریزه و گفتن مر سپاه را که این جواهر گرانسنگ است و قبول کردن بعضی و برداشتن ایشان و انکار کردن بعضی و بگذاشتن آن
وان دگر خون همی گریست که آه
نفس و شیطان زدند بر من راه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۳۲ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم یوجر ابن آدم فی نفقته کلها الاشیئا وضعه فی الماء و الطین
نفقاتش چو قطع کرد این راه
عندکم بود گشت عندالله
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۳۸ - در بیان آنکه چون سالک خلیع العذار در مشتهیات نفس و آرزوهای طبع افتاد علامت بعد و امارت طرد اوست از ساحت قرب
ور حظوظی بود معاذالله
آید از وی نتیجه های تباه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴۵ - در بیان سهر و بیخوابی که رکن چهارم ولایت و مقام ابدال است
خواب دزدیست زندگانی کاه
نقد خود را ز دزد دار نگاه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - حکایت بر سبیل تمثیل
داد در دست زن که دار نگاه
تا به خیک دگر گشایم راه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - حکایت بر سبیل تمثیل
شود از کار و بار خویش آگاه
که بر او مکر دیو چون زده راه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۲ - تنبیه للغافلین و ایقاظ للنائمین
هر که داند که مؤمن آگاه
متفرس بود به نورالله
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۳ - قصه روستایی که درازگوش پیر لنگ پشت ریش به بازار خر فروشان برد، دلال فریاد برداشت که کی می خرد خری جوان روان تندرست، روستایی چون آن بشنید باور داشت و از فروختن درازگوش پشیمان شد
بس که میداردش ز کسر نگاه
نیست کس را به کسری از وی راه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۷ - خبر یافتن زین العابدین از مدیح فرزدق و دوازده هزار درم فرستادن برای وی و گفتن فرزدق که من اشعار بسیار گفته بودم و مدایح دروغ آورده این ابیات بهر کفارت بعضی از آنها گفتم برای خدای عز و جل و دوستی فرزندان رسول الله صلی الله علیه و سلم
قلته خالصا لوجه الله
لا لان استعیض ما اعطاه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۰ - در تفسیر قوله تعالی: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
معنی انما یرید الله
آن بود پیش عارف آگاه