گنجور

 
جامی

مصطفی گفت هر که کرد انفاق

ببرد مزد خویش یوم تلاق

مگر آن هرزه کار بی حاصل

که کند سعی در عمارت گل

هر چه سازد در آب و خاک تلف

نایدش زان به غیر باد به کف

گر تو گویی کسی که دسترسی

یافت، سازد بنای خیر بسی

خانقاه و رباط و مسجد و پل

برکه و حوض بر ممر و سبل

چون بود قصدش از ریا منفک

مزد یابد بر آن عمل بی شک

گویم آری ولی به وجه جواب

با تو گویم دقیقه ای دریاب

قبله گاه توجهات همم

بر دو گونه است در جمیع امم

یا حفوظ نشیمن گل و آب

یا حظوظ ریاض حسن ماب

هر که می خواهد از عمارت گل

فسحت دار و نزهت منزل

یا تفاخر میانه اقران

که بنا کرد مسجدی ویران

چون به اخلاص همت عامل

متجاوز نشد ز عالم گل

نفقاتش در آب و گل موضوع

ماند و او ز اجر او مقطوع

بلکه در حج و عمره و صلوات

چون بود بهر عاجلت نفقات

همه ماند در آب و گل مرهون

ندهد اجر صانع بیچون

هر که را از عمارت گل و آب

هست مقصود کسب قرب و ثواب

چون ز گل درگذشت همت وی

نفاتش همی رود در پی

نفقاتش چو قطع کرد این راه

عندکم بود گشت عندالله