جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۳۰ - در بیان معنی رباعی که منسوب است به یکی از سلسه خانواده خواجگان ماوراء النهر قدس الله اسرارهم
با هر که نشستی و نشد جمع دلت
وز تو نرمید زحمت آب و گلت
زنهار ز صحبتش گریزان می باش
ور نی نکنی روح عزیزان بحلت
از زمین و زمان برون بردت
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۴۳ - سرعت نمودن غلام مقبول به انقیاد امر پادشاه و تبری کردن او از حول و قوت خویش
آن یکی چست از زمین برجست
تیغ جست و میان به کین در بست
گفت شاها غلام فرمانم
هر چه حکم تو بنده آنم
گر کنم طاعت و اطاعت تو
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۰ - در بیان آنکه انسان را قابلیت جمیع صفات متقابله هست به هر کدام که میل می کند و ورزش آن پیش می گیرد در آن به کمال می رسد
آدمی ز اصل فطرت آمد صاف
از صفا قابل همه اوصاف
هر صفت را که می شود طالب
می شود بر نهاد او غالب
گر به خوی فرشته آرد روی
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۲ - در بیان آنکه قول خیر کدام است که به آن اشتغال نمایند و قول شر کدام است که از آن اجتناب کنند
قول صادر ز فاعل مختار
چار نوع است گوش با من دار
یا بود خیر سامع و قاتل
که ازان قرب حق شود حاصل
قائل از وی به رفعت درجات
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۳ - تفسیر قوله تعالی: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله
با نبی گفت ایزد متعال
که به امت رسان به لطف مقال
ان تحبوا الاله فاتبعون
نیست کار از متابعت بیرون
مایه قرب حق متابعت است
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۳ - در بیان سر فضیلت نماز جماعت بر نماز منفرد
بنگر در نماز وقت عمل
که جماعت در او بود افضل
زانکه از اجتماع قوم و امام
می شود نشئه نماز تمام
یکی از قوم اگر بود ز غرور
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۳۲ - گفتار در ختم دفتر اول از کتاب سلسلة الذهب و حواله آنچه تقریب سخن به آن رسیده بود به دفتر دیگر
چون شد این اعتقاد نامه درست
باز گردم به کار و بار نخست
کار من عشق و بار من عشق است
حاصل روزگار من عشق است
سر رشته کشیده بود به عشق
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۲۸ - رجوع به تمامی تمثیل
قطره چون آب شد به تابستان
گشت آن آب سوی بحر روان
وز روانی خود به بحر رسید
خویشتن را ورای بحر ندید
هستی خویش را در او گم ساخت
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۵ - قصه خواب دیدن علی بن موفق معروف کرخی و بشر حافی و احمد بن حنبل را قدس الله تعالی ارواحهم
شب علی موفق آن شه دین
رفت در خواب سوی خلد برین
دید شخصی لطیف و پاک سرشت
ایستاده به رهگذار بهشت
یک به یک را به چهره می نگرد
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۸ - به بام برآمدن وی قدس سره هر آخر روز و با آفتاب خطاب کردن
هم ز وی آورند کآخر کار
چون شد این درد بر دلش بسیار
چهره خور چو زرد فام شدی
شیخ دین بر کنار بام شدی
اشک چون ریختی گهر سفتی
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۵ - ظلم پادشاه چون سیلی حبیب است که هر چند سخت آید سست نماید و ظلم دیگران چون مشت پراکنده رقیب که هر چند سست نماید سخت آید
ای به شاهی کشیده سر به سپهر
خاک پای تو گشته افسر مهر
داد فضل خدایت آن پایه
که شدی مر خدای را سایه
از تکبر مبر به گردون سر
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۶ - گفتار در تعریف و توصیف شعر و تقسیم آن به دو قسم متقابل که یکی آسایش جانست و دیگری کاهش دل
شعر چه بود نوای مرغ خرد
شعر چه بود مثال ملک ابد
می شود قدر مرغ ازو روشن
که به گلخن در است یا گلشن
می سراید ز گلشن ملکوت
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۳ - نعت خواجه ای که ربقه بندگیش طوق گردن سر بلندان است و داغ غلامیش نشان دولت ارجمندان
خواجه ای کش خیل شاهان بنده اند
حلقه حکمش به گوش افکنده اند
مقبلان را قبله جان روی اوست
کعبه امید خاک کوی اوست
کویش آمد کعبه هر محرمی
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۲۱ - ظاهر شدن آرزوی فرزند از شاه کامیاب و سخن راندن حکیم در آن باب
چون به تدبیر حکیم نامدار
یافت گیتی بر شه یونان قرار
سر به سر گیتی مسخر ساختش
ثانی اثنین سکندر ساختش
یک نگین وار از همه روی زمین
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۶۲ - اندوهگین شدن شاه از تمادی شعف سلامان به صحبت ابسال و وی را به قوت همت از تمتع به وی بازداشتن
شاه یونان چون سلامان را بدید
کو به ابسال و وصالش آرمید
عمر رفت و زین خسارت بس نکرد
وز ضلالت روی دل واپس نکرد
ماند خالی زافسر شاهی سرش
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۶۶ - تنگدل شدن سلامان از ملامت پدر و روی در صحرا نهادن و آتش افروختن و با ابسال به هم به آتش درآمدن و سوخته شدن ابسال و سالم ماندن سلامان
کیست درعالم ز عاشق زارتر
نیست کار از کار او دشوارتر
نی غم یار از دلش زایل شود
نی تمنای دلش حاصل شود
مایه آزار او بیگاه و گاه
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۴ - در دعای دولتخواهی جناب ارشاد پناهی خواجه ناصرالدین عبیدالله ادام الله تعالی ظلال ارشاده علی مفارق الطالبین الی یوم الدین
زد به جهان نوبت شاهنشهی
کوکبه فقر عبیداللهی
آن که ز حریت فقر آگه است
خواجه احرار عبیدالله است
روی زمین کش نه سر و نی بن است
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۱ - حکایت زشت رویی که خریدار کور یافته بود و وجه ناسره خود را در پیش وی می ستود
خواست یکی کور، زنی زشت روی
کینه وری، طعنه زنی، زشت خوی
از شبه اش، چهره سیه رنگ تر
وز سپرش، جبهه پر آژنگ تر
گوش کر و پشت کژ و چشم کاژ
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۵ - حکایت علی بن موفق قدس سره و مناجات وی با حضرت حق جل و علا
پور موفق که به توفیق حق
برد ز هر پیر موفق سبق
بادیه کعبه بسی می برید
محنت آن راه بسی می کشید
روزی از آنجا که دلی داشت تنگ
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۵ - حکایت آن عالم در چاه افتاده که دست به شاگرد خود نداد تا جزای آخرت از دست ندهد
عالمی از چاه جهالت برون
در رهی افتاد به چاهی درون
هیچ مدد دست ندادش به راه
ماند در آن راه چو یوسف به چاه
سایه صفت در تگ چاه آرمید
[...]