گنجور

 
جامی

بنگر در نماز وقت عمل

که جماعت در او بود افضل

زانکه از اجتماع قوم و امام

می شود نشئه نماز تمام

یکی از قوم اگر بود ز غرور

در نمازش ز سهو و لهو قصور

باشد از رای همت عالی

دیگری را نماز ازان خالی

ور یکی باشد را شرایط و ارکان

نبود بی تفاوت و نقصان

دیگری هم بود که آن اعمال

کرده باشد ادا به وجه کمال

ور یکی را بود قیام و رکوع

خالی از هیئت خشوع و خضوع

دیگری خاشع آنچنان باشد

که در احوال او عیان باشد

ور یکی زان میان پریشان دل

باشد از فکرهای بی حاصل

دیگری از خیال دور بود

غرق جمعیت و حضور بود

یک نماز از همه شود حاصل

که به میزان دین بود کامل

کامل ار نبود آن بود بی شک

که بود بیش فضلش از هر یک

اثر آن به همگنان برسد

چون اثرهای فیض جان به جسد

همه زان فیض زندگی یابد

ذوق آداب بندگی یابند

شود از همدلی و همکاری

ذوق هر یک به دیگران ساری

پیش روشندلان نیک خصال

هست روشن سرایت احوال

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]