جامی
»
هفت اورنگ
»
سلسلةالذهب
»
دفتر اول
»
بخش ۴۳ - سرعت نمودن غلام مقبول به انقیاد امر پادشاه و تبری کردن او از حول و قوت خویش
آن یکی چست از زمین برجست
تیغ جست و میان به کین در بست
گفت شاها غلام فرمانم
هر چه حکم تو بنده آنم
گر کنم طاعت و اطاعت تو
باشد آن هم به استطاعت تو
من خود اندر میانه هیچ نیم
جز دروغ و بهانه هیچ نیم
آلتی ام به دست کارگزار
نیست در دست من کفایت کار
کار در دست کار ساز بود
نسبت آن به من مجاز بود
کار خود کن که کارساز تویی
معنی آرای این مجاز تویی
گر توانم دهی توانم کرد
ور دهانم شوی توانم خورد
فعلم از دست قدرتت هست است
دست من آستین آن دست است
دست جنبد ز آستین آری
لیک ناید ز آستین کاری
پیش آن کس که راست بین باشد
فعل و جنبش نه ز آستین باشد
دست تا ز آستین نه جنبان است
جنبش آستین چه امکان است
تا تو برنامدی به صورت من
نشد اثبات فعل و قدرت من
عین ممکن چو پیش چشم شهود
نیست فی حد ذاته موجود
فعلش از وی وجود چون یابد
نیست از نیست بود چون یابد
این مثل یاد کن که صاحب هش
ثبت العرش گفت ثم انقش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.