بخش ۴۵ - حکایت آن عالم در چاه افتاده که دست به شاگرد خود نداد تا جزای آخرت از دست ندهد
عالمی از چاه جهالت برون
در رهی افتاد به چاهی درون
هیچ مدد دست ندادش به راه
ماند در آن راه چو یوسف به چاه
سایه صفت در تگ چاه آرمید
سایه شخصی به سر چاه دید
نعره برآورد که ای رهنورد
از ره احسان و مروت مگرد
پای مروت به سر چاه نه
دست به افتاده از راه ده
راهرو آمد به سر چاه و گفت
دست بده ای به غم و آه جفت
گفت نخست از کرم عام خویش
گو خبرم از لقب و نام خویش
گفت که شاگرد کمین توام
در ره دین خاک نشین توام
گفت که حاشا که ازین چاه پست
در زنم امروز به دست تو دست
من که به تعلیم میان بسته ام
از غرض سود و زیان رسته ام
کوششم از روی خردمندی است
خاص پی فضل خداوندی است
کی به جزای دگر آلایمش
وز غرض آلودگی افزایمش
در تک این چاه نشینم اسیر
تا شودم بی غرضی دستگیر
پایه علمم چو بلند اوفتاد
هر چه جز آنم نه پسند اوفتاد
همت جامی که بلندی گرفت
از شرف علم پسندی گرفت
علم پسندید ز طبع بلند
هر چه پسندید همانش بسند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره یک عالم است که از چاه جاهلیت بیرون آمده و به چاهی درون میافتد. او در این وضعیت هیچ کمکی برای بیرون رفتن نمییابد و مانند یوسف در چاه باقی میماند. در این حال، سایهای را در بالای چاه میبیند و صدایی میشنود که او را به مروت و انسانیت دعوت میکند. راهرو از او میخواهد که به کمکش بیاید، اما عالم میگوید که او نمیتواند به این دلیل که خود را از دنیای مادیات و منافع شخصی دور کرده و به جستجوی علم و حکمت پرداخته است. او خواهان این است که علم و دانشش را از انگیزههای مادی آزاد کند و تا زمانی که به این هدف نرسد، در چاه باقی بماند. در نهایت، او میفهمد که علم و دانش باید برتر از سود و زیان مادی باشد.
هوش مصنوعی: یک فردی که از ignorance و نادانی خارج شده بود، به یک مشکل یا گمراهی جدیدی درون خود افتاد.
هوش مصنوعی: هیچ کمکی نصیبش نشد و در مسیر مشکلات مانده بود، مانند یوسف که در چاه گرفتار شد.
هوش مصنوعی: در حیاط چاه، سایهای آرام گرفته است و شخصی نیز در کنار چاه سایهاش را مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: فریادی برآورده شده که ای رهرو، از مسیر مهربانی و انسانیت منحرف نشو.
هوش مصنوعی: اگر انسان با صداقت و جوانمردی رفتار کند، نباید به کسی که در قید و بند مشکلات است، کمک نکند.
هوش مصنوعی: گذرگاهی به کنار چاه رسید و گفت: ای کسی که در غم و اندوهی، دستت را به من بده.
هوش مصنوعی: گفت ابتدا از لطف و مهربانیات بگو، و سپس من را از نام و لقبی که داری آگاه کن.
هوش مصنوعی: او گفت که من شاگردی هستم که در راه دین منتظر تو هستم و به زمین نشستهام.
هوش مصنوعی: او گفت که هرگز نمیتوانم امروز به خاطر تو از این عمق پست و پایین بالا بیایم.
هوش مصنوعی: من که به آموزش پرداختهام، از اهدافی مانند سود یا زیان رها شدهام.
هوش مصنوعی: تلاشم به خاطر عقل و داناییام است و به ویژه برای کسب لطف و فضل خداوندی.
هوش مصنوعی: کی به جزای دیگری مرا میآراید و از روی نیت بد، به آلودگیام میافزاید؟
هوش مصنوعی: در این چاه به تنهایی نشستهام و اسیر شدهام تا اینکه بیهدف و بیغرضی مرا نجات دهد.
هوش مصنوعی: وقتی پایهی دانش من به اوج خود رسید، هر چیزی جز آن برایم قابل قبول نبود.
هوش مصنوعی: کسی که با تلاش و عزم راسخ به مقام والایی در علم دست پیدا کند، در واقع به درستی از ارزشهای بلند بهرهمند شده است.
هوش مصنوعی: علم از طبیعت بلندی که دارد، هر چه را که دوست بدارد، همان برایش کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.