گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱

 

آنچه بر من در غم آن نامسلمان می‌رود

بالله ار با موئمن اندر کافرستان می‌رود

دل به دلال غمش دادم به دستم باز داد

گفت نقدی ده که این با خاک یکسان می‌رود

آنچنان بی‌معنیی کارم به جان آورد و رفت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲

 

آب جمال جمله به جوی تو می‌رود

خورشید در جنیبت روی تو می‌رود

ای در رکاب زلف تو صد جان پیاده بیش

دل در رکاب روی نکوی تو می‌رود

هر روز هست بر سر کوی اجل دو عید

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳

 

دست در روزگار می‌نشود

پای عمر استوارمی‌نشود

شاهد خوب صورتست امل

در دل و دیده خوار می‌نشود

روز شادی چو راز گردونست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴

 

وصلت به آب دیده میسر نمی‌شود

دستم به حیله‌های دگر درنمی‌شود

هرچند گرد پای و سر دل برآمدم

هیچم حدیث هجر تو در سر نمی‌شود

دل بیشتر ز دیده بپالود و همچنان

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵

 

چون نیستی آنچنان که می‌باید

تن در دادم چنانکه می‌آید

گفتی که از این بتر کنم خواهی

الحق نه که هیچ درنمی‌باید

با این همه غم که از تو می‌بینم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶

 

دوستی یک دلم همی باید

وگرم خون دل خورد شاید

خود نگه می‌کنم به مادر دهر

تا به عمری از این یکی زاید

هیچ‌کس نیست زیر دور فلک

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷

 

دل در هوست ز جان برآید

جان در غمت از جهان برآید

گو جان و جهان مباش اندیک

مقصود تو از میان برآید

سودیست تمام اگر دلی را

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸

 

ز هجران تو جانم می‌برآید

بکن رحمی مکن کاخر نشاید

فروشد روزم از غم چند گویی

که می‌کن حیله‌ای تا شب چه زاید

سیه‌رویی من چون آفتابست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹

 

آنرا که غمت ز در درآید

مقصود دو عالمش برآید

در پای تو هرکه کشته گردد

از کل زمانه بر سر آید

با رنج تو راحت دو عالم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰

 

صبر با عشق بس نمی‌آید

یار فریادرس نمی‌آید

دل ز کاری که پیش می‌نرود

قدمی باز پس نمی‌آید

عشق با عافیت نیامیزد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱

 

درد سر دل به سر نمی‌آید

پای از گل عشق برنمی‌آید

آوخ عمرم به رخنه بیرون شد

وین بخت ز رخنه درنمی‌آید

گفتم شب عیش را بود روزی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲

 

یا وصل ترا عنایتی باید

یا هجر ترا نهایتی باید

صد سورهٔ هجر می‌فرو خوانی

در شان وصال آیتی باید

دل عمر به عشق می‌دهد رشوت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳

 

ز عمرم بی‌تو درد دل فزاید

گر این عمرم نباشد بی تو شاید

دلم را درد تو می‌باید و بس

عجب کو را همی راحت نیاید

مرا این غم که هرگز کم مبادا

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴

 

از نازکی که رنگ رخ یار می‌نماید

گل با همه لطافت او خار می‌نماید

وانجا که سایهٔ سر زلفش رخ بپوشد

روز آفتاب بر سر دیوار می‌نماید

داعی عشق او چو به بازار دین برآید

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵

 

چو کاری ز یارم همی برنیاید

چو نوری به کارم همی درنیاید

چه باشد که من در غم او سرآیم

چو بر من غم او همی سرنیاید

ولیکن همین غم به آخر که با این

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶

 

به عمری در کفم یاری نیاید

ور آید جز جگرخواری نیاید

بنامیزد ز بستان زمانه

ز گل قسمم به جز خاری نیاید

کنون نقشم کسی می‌باز مالد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷

 

ز عهد تو بوی وفا می‌نیاید

که از خوی تو جز جفا می‌نیاید

جهانیست حسنت که جز تخم فتنه

بر آن آب و خاک و هوا می‌نیاید

مگر بر کجا آمد آسیب هجرت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸

 

طاقتم در فراق تو برسید

صبر یکبارگی ز من برمید

تا گرفتار عشق شد جانم

بر دلم باد خرمی نوزید

چرخ بر روزنامهٔ عمرم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹

 

غارت عشقت به دل و جان رسید

آب ز دامن به گریبان رسید

جان و دلی داشتم از چیزها

نبوت آن نیز به پایان رسید

گفتم جانی به سر آید مرا

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰

 

ساقیا بادهٔ صبوح بیار

دانهٔ دام هر فتوح بیار

قبلهٔ ملت مسیح بده

آفت توبهٔ نصوح بیار

هین که طوفان غم جهان بگرفت

[...]

انوری
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۷۴
sunny dark_mode