سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱ - خر خمخانه
خر سر خمخانه ای زنت غر و ایضا
هست مرا در هجای تو ید بیضا
هستی از شاعران مبعض کلی
جز تو همی شاعرند بعضی بعضا
مایه فکند است در دل همه از تو
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۲ - به کلاه تو سوگند
ای خداوند مرا از غم بی دستاری
به کلاه تو که دوشینه تب گرم گرفت
به کلاه تو چرا خوردم سوگند گران
بسر من که مرا از سر من شرم گرفت
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۳ - خط من نیکوست
مدحتم را خط صلت دادی
تا نمودی که خط من نیکوست
بنده هم نیز بنده وار زدم
کوس مدح تو پیش دشمن و دوست
از تقاضای آرز و فرسود
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۴ - هجو من
کی چون توئی خر از همه اهل گزیدگیست
کاین هجو من ترا بتاز خر کریدگیست
جز آنکه دیدمت بپس پیر میره در
دیگر مرا بگوی که با تو چه دیدگیست
من خر سپوزم و تو خر، اینست جرم من
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۵ - خر دجال
ای خر دجال گرگ یوسف خوانی
خود را این بذله لطیف کپک مخت
گرگ و خری هم بر آهن مثال که خنثی
دخت و پسر هم پسر نفایه و هم دخت
گر خریا گرگ پوست از تو کنم باز
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۶ - نظامی گشنیز خورد
نظامی در خراسان خورد گشنیز
که تا گشتش رسن تابی فرامشت
به شهر خویش گوئی خویشتن را
نماید کان چه . . . ونست آن به انگشت
به . . . ون در برد باید سو کمان را
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۷ - این چیست؟
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۸ - در راه
پیش آمدم براه یکی تا زنا گشاد
نیمور من بدیدن او باد در فتاد
بر من سلام کرد و کنارم گرفت تنگ
ایراز کرن سر بمیان پای او نهاد
پنداشت آن پلید که حیران شدست تاز
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۹ - حکیم سوزنیم
حکیم سوزنیم چشم شاعران بهجا
چو چشم باز بدوزم بسوزن پولاد
بسان سوزن بی رشته خاطری دارم
بهر کجا که درآید، فرو رود آزاد
چو رشته درکشم از هجو یکجهان شاعر
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - ای پسر
ای پسر گر به . . . س شوی چو بزرگان
از پی تو خوان نهند و شمع فروزند
پس مشو از بهر آنکه از پی یک . . . س
کینه ز گربه بده طریق بتوزند
پره بینی کنند و کوس ببرند
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - سوگند دروغ
عمر عاشق از املاک اجل فخرالدین
پنبه دزدید و ندانست که آن بگزاید
خورد سوگند و از آن شومی سوگند دروغ
پنبه شد رشته و از . . . ونش برون میآید
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - دو سال عشوه خریدم
آن گریزی که عشوه خریدم ازو دو سال
دو شش نخست عشوه که بفروختم خرید
. . . ونش اگر درست و گر نادرست بود
چون . . . ر تا به . . . ایه در او دوختم دوید
آگاه شد که سیم بدل دادمش مگر
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - چیست آن
چیست آن جفت بهم ساخته همچون زن و مرد
چو فلک گرد بدورش فلک گرداگرد
از برین برف همی بارد و زیرین باران
برف گرم آید هر چند بود باران سرد
سرد و گرمش را چون نیک بیندیشی تو
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - خمخانه
تا ز خمخانه یکی دست بحمدانم برد
دید چیزی بگرانسنگی چون ماهوی گرد
هر رگی از وی برخاسته چون نیزه گیو
سر او همچو سر گرزکی و رستم گرد
آنچنان . . . ایر که در . . . ون خری بفشردم
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - زن سعد
دو دسته کاغذ سعدی نواختم فرمود
به حسب خواجه مؤید شهاب دین احمد
اگر به مدح محمد همه سیه نکنم
هزار . . .یر خر اندر . . . س زن اسعد
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - مهتران
هرکه را تا به . . . ایه بفشردم
آسمان مهتری بدو بسپرد
همه تازان من بزرگ شدند
من نمایم بچشم ایشان خرد
ای دریغا که می نه بتوانم
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - علی بن ناصر
خجسته تاج معالی علی بن ناصر
بدهر صابر بودم در اشتیاق تو دیر
کنون چو دیر بدست آمدی بدین زودی
مرو که نیست دلم از جمال روی تو سیر
تو شاهزاده نظمی و در مصاف سخن
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - خواجه امام
خواجه امام خطیب نوحی بادا
عمر تو از عمر نوح نیز فزونتر
نخشب گشته ز مصر خرم و خوشتر
عزت تو در وی از عزیز فزونتر
هرکه ترا دوستدار نیست بنخشب
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۹ - مغز خر
مرا مغز خر داد خش دامنم
که تا همچو خر گردن آرم بزیر
چر خر نرم گردن نگشتم ازان
ولیکن چو خر گشته ام سخت ایر
خسورا خسوزادگان ورا
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - سوزنی از ابلهی چه کرد
سوزنی از ابلهی درید بسی مرز
کفت بسی مغز . . . ون بخرزه چون گرز
ای ملک او را چو رفتنی شد ازین دهر
با این مشتی دریده مرز، بیامرز