حکیم سوزنیم چشم شاعران بهجا
چو چشم باز بدوزم بسوزن پولاد
بسان سوزن بی رشته خاطری دارم
بهر کجا که درآید، فرو رود آزاد
چو رشته درکشم از هجو یکجهان شاعر
بیکدگر بردوزم که درنگنجد باد
کسی که گفت مرا هجو و نام خویش نگفت
کند چو سوزن هجوم در او خلد فریاد
بگیرم آنگه ریشش یکان یکان بکنم
چو پر جوزه اندر ربوده گرسنه خاد
بگویم ای زن تو گشته قلتبان شوهر
سیاهه حشر زن شده ترا داماد
مرا هجا چه کنی چون هجا بمن ندهی
هجای من ببدیع الزمان کجا افتاد
کنم مراو را تا هجو من بدو برسد
وی از هجای من اندوهگین شود یا شاد
نه من مراو را شاگرد شایم و نه رهی
نه آنکسی که مراو ترا بداست استاد
بیا و هجو مرا پیش روی من برخوان
اگر توانی در پیش روی من استاد
لفیظ کردی فرزند خویش و میدانم
که شعر باشد فرزند شاعر و زو زاد
لفیظ بود که فرزند خویش کرد لفیظ
که داند این ز که ماند و که داند آن ز که زاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات و افکار خود درباره هجو و شاعران میپردازد. او خود را به سوزنی تشبیه میکند که قادر است به سادگی و آزادنه به هر موضوعی نفوذ کند. شاعر به انتقاد از کسانی میپردازد که او را مورد هجو قرار میدهند و میگوید که اگر کسی بخواهد او را هجو کند، باید به روی او بیاید و این کار را علنی انجام دهد. او به نقش شعر به عنوان فرزندی از شاعر اشاره میکند و بیان میکند که در این فضای هجو، هیچکس نمیتواند به راحتی بر دیگری تسلط داشته باشد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که هجو و شعرها در یک تعامل متقابل قرار دارند و هیچکس نمیتواند به سادگی از این چرخه خارج شود.
هوش مصنوعی: حکیم با دقت و ظرافت توجه شاعران را جلب میکند، مانند این که چشمانش را به یک سوزن تیز میدوزد؛ به گونهای که هر نگاهش عمیق و نافذ است و مانند سوزنی که از فولاد ساخته شده، قدرت تأثیرگذاری بالایی دارد.
هوش مصنوعی: مانند سوزنی که بیریشه است، با خیالی آزاد و بدون قید و بند به هر کجا که بروم، خودم را رها میکنم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم کلام را به زبانی ساده بیان کنم، میتوان گفت: وقتی که من یک رشته از کلمات را میکشم، میتوانم از نقد و تمسخر یک عالم شاعر، با دیگران در هم بپیچم، طوری که هیچ چیز نتواند در آنجا جا بگیرد.
هوش مصنوعی: کسی که دربارهام سخن ناخوشی گفت، اما نامش را ذکر نکرد، مانند سوزنی است که در میان حملهای قرار دارد و صدایش در باغ بهشت بلند است.
هوش مصنوعی: اگر بتوانم، به نوبت و یکی یکی ریش او را میگیرم، مانند دانههای جوز که در زمان گرسنگی از درخت چیده میشوند.
هوش مصنوعی: به او بگویم، ای زن، تو حالا به مانند دامادی برای همسرت تبدیل شدهای و در روز قیامت، شایستگیها و اعمالت به درستی مورد بازبینی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانی به من آسیب برسانی وقتی که خودت نیز به من توجه نمیکنی؟ همچنین من در زمان زیبا و خاصی قرار نگرفتهام.
هوش مصنوعی: من سعی میکنم تا به او بگویم و از او انتقاد کنم تا احساس خشم یا شادی کند.
هوش مصنوعی: من نه شاگرد او هستم و نه او همانی است که مرا شاگرد خود بداند.
هوش مصنوعی: بیا و اگر میتوانی عیبها و انتقادهای مرا با صدای بلند بگو، این کار را در حضور من انجام بده، چرا که من از تو استادتر هستم.
هوش مصنوعی: شما فرزند خود را به دنیا آوردهاید و میدانم که شعر، چیزی شبیه به فرزند شاعر است و از آن ناشی میشود.
هوش مصنوعی: چیزی که فرزند را به وجود میآورد، فقط سخن و بیان نیست، بلکه دانشی عمیقتری نیاز است. هیچکس نمیداند که حقیقتاً چه کسی به وجود آمده و چه کسی از کجا آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.