گنجور

 
۱
۲
۳
۱۱
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

هرزه کمر نبسته‌ام کینة روزگار را

یاور خویش کرده‌ام صاحب ذوالفقار را

بیم خزان چه می‌کند در چمن امید من

من که به اشک آتشین آب دهم بهار را

ما و امید سجدة خاک دری که تا ابد

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

جز داغ سینه گل نکند در بهار ما

از جوی شعله آب خورد لاله‌زار ما

هر رنگ لاله‌ای که شکست آفتاب شد

پژمردگی نچید گلی از بهار ما

در چار فصل، گلبن ما را شکفتگی است

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

ای غایب از نظر که تویی مست ناز ما

بادا فدای ناز تو عمر نیاز ما

یعقوب چشم بسته شکایت کند ز هجر

آخر ببین چه می‌کشد این چشم باز ما

دردا که روز عمر به آخر رسید و باز

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

ناید به دراز سینه ز تنگی نفس ما

ای ناله بیا دود برآر از قفس ما

امیدِ که سر در پی این قافله دارد؟

کز ناله خراشیده گلوی جرس ما

بگذشت چو برق از سر ما تیغ تو ای وای

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

بیجا نبود سعی فلک در هلاک ما

خورشید گرده می‌کند از خاک پاک ما

ای تیغ یار، حسرتِ عاشق به خون تپید

دامان تست و دست امید هلاک ما

در انتظار شور قیامت نشسته‌ایم

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

آیینة هر لاله عذارست دل ما

خوش در بدر از جلوة یارست دل ما

یکرنگی صد رنگ مخالف چه بلایی است

هر جا صنمی، آینه‌دارست دل ما

دایم به امیدی که کمین کرده تو باشی

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

گر مستی‌یی ز لعل بتان می‌کنیم ما

در مستی شراب نهان می‌کنیم ما

رسواترست نالة لب بستگانِ بیم

ما را خمش مکن که فغان می‌کنیم ما

طفل سرشک بر مژه فریاد می‌کند

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

غصّه را دل نگشاید به جز از سینة ما

تیرگی روی نبیند جز از آیینة ما

تا ابد داغ جنون ترک سر ما نکند

تا غم عشق تو راضی شود از سینة ما

در غم اینکه شبی با تو به روز آوردیم

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

الا یا ایّها السّاقی ادر کأساً و ناولها

که اقبال تو آسان کرد بر ما حلّ مشکل‌ها

الا ای کعبة مقصود رخ بنما که تا عمری

درین وادی به امید تو پیمودیم منزل‌ها

ره گم کرده چون یابم کزین جمّازه آرایان

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

نکرد ناخن تدبیر اثر دل ما را

مگر خدنگ تو بگشاید این معمّا را

فراخ عیشی موجم ز رشک می‌سوزد

که تنگ در بغل آورده است دریا را

فروختیم به یک تار زلف او دل و دین

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

خوی کرده و نشانده بر آتش گلاب را

آه این چه آتش است که می‌سوزد آب را

از دیدن تو دیده فرو بسته‌ام ولی

دل در کمین نشسته هزار اضطراب را

سیراب میتوان شدن اکنون که تیغ تو

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

پنجه می‌بازد خرد آن دست چوگان‌باز را

دست می‌بوسد هنر آن شست تیرانداز را

مرکبش را مست نازی گفته‌ام کز هر خرام

در جلو می‌افکند چابک‌وشان ناز را

بلهوس را رام با خود کرد پُر بی‌عزّتی‌ست

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

سخن از خود رود چون گرد سر گردد زبانش را

تبسّم آب می‌گردد چو می‌بوسد دهانش را

چنان سر داده رخش جلوه در میدان بی‌باکی

که نتواند گرفتن دست تمکین هم‌‌عنانش را

چو مویی گشته‌ام باریک و با این ناتوانی‌ها

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

نمود از پرده رخ یارم نمی‌خواهم دلایل را

بیا از پیش من ای گریه بردار این رسایل را

از آن کنج لب شیرین غریبی بوسه می‌خواهد

چه می‌گویی جوابش؟ منع نتوان کرد سایل را

به من از علم اشراقی و مشّایی چه می‌گویی؟

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

منم که کرده‌‌ام الماس نشئه مرهم را

به مرگ عیش سیه‌پوش داغ ماتم را

کسی که سرمه از آن درگرفت چون خورشید

به یک نگاه ببیند تمام عالم را

به گلشنی که در آن شعله آبیار بود

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

کتابت کی تواند داد داد بیقراران را

سحاب خشک حسرت می‌دهد مشتاق باران را

چه شد دیریست کز زلف بتان بویی نمی‌اری

به امیدی نشاندی ای صبا امیدواران را

نمک دارد که بعد از انتظار غم ز دل بردن

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

ز پس افتادگان عرض نیازی پیشوایان را

که دشوارست قطع وادی این فرسوده پایان را

که می‌گوید نوابخشان این کو را که یک ساعت

به طرف دامنی گیرند دست این بینوایان را

چه خواهد شد نگاهی گر نباشد گوشة چشمی

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

از بیم دریا کی کنم ترک این ره کوتاه را

من خود به امّید خطر خوش کرده‌ام این راه را

در وادی عشق و جنون منّت مکش از رهنمون

ره می‌نماید بوی خون گم کردگان راه را

پست و بلند این سفر هموار شد بر بی‌خبر

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

گر نهان سازم غم عشقت چه سازم ناله را

تب اگر پوشیده ماند چون کنم تب خاله را

دست افشاندی ز گلشن ریختی اوراق گل

روی گرداندی ز صحرا داغ کردی لاله را

یک گل از زخم خدنگت تازه بر من نشکفد

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

مصوّرگونه از رویت دهد حسن مثالی را

مهندس نسخه زابرویت برد شکل هلالی را

اگر پای نگاهت در میان نبود که خواهد کرد

به حسن لم‌یزل پیوند عشق لایزالی را؟

من از نازی که با مه داشت ابروی تو می‌گفتم

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
۱۱
 
تعداد کل نتایج: ۲۲۰