میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - خطاب به جناب میرزا ابراهیم بقراط
از این ره هردم آید کاروانی
در این تن هر نفس پوید روانی
در این گلشن بجوشد از دل سنگ
ز هر سو چشمه آب روانی
ز هر در بشنود بانک درائی
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۲۲
وقت تو است ای پسر که کار کنی
کار را سخت و استوار کنی
با تن چست و با قوای درست
روز و شب نغنوی و کار کنی
این گرانمایه وقت را زینهار
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۲۳
ای پسر گر کنی مرا پسری
بندگی کن بمردم هنری
بیهنر چون درخت خار آور
با هنر چون درخت باروری
بایدت کند و سوخت در آتش
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۲۴
نبود ره بیرون شدن امروز ز مشکوی
بگذار به روز دگر ای ترک تکاپوی
از روزن مشکوی نظر کن، که نبینی
جز برف چو بینی به سوی روزن مشکوی
از کوی نشاید شدن امروز به برزن
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۲۶ - مناجات نامه
الهی به مستان جام شهود
به عقلآفرینان بزم وجود
به ساغرکشان شراب ازل
به میخوارگان می لم یزل
به آنانکه بیباده مست آمدند
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۲۷ - ترکیب بند
دوش من مستانه خوابی دیده ام
در دل شب آفتابی دیده ام
عکس روی آفتاب چرخ را
دوش در جام شرابی دیده ام
زانکه میفرمود جور بی حساب
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۲۸ - ترکیب دیگر
باد صبا نکهت جان میدهد
مژده ز اسرار نهان میدهد
از دم پیراست مگر این نسیم
کو نفس بخت جوان میدهد
نفحه عیسی است که در مرغ گل
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۲۹ - ترجیع بند
ساقی بزم مجلس آرا شد
می گلگون ز خم بمینا شد
نرگس دوست میفروش آمد
لعل دلدار باده پیما شد
می که در شیشه بود پرده نشین
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۳۰ - ترکیب بند
بستهٔ دام رنج و عنایم
خستهٔ درد فقر و فنایم
سفتهٔ دست کرب و بلایم
خشک شاخی، نه بر، نی نوایم
چیستم؟ کیستم؟ از کجایم؟
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱
بالله که یکی از خود بخودآ
بگذر ز خودی بنگر بخدا
جز ما و توئی کی بوده دوئی
از قول الست تا حرف بلی
من جز توکیم من جز تو نیم
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲
نهان در خاک کن ما و توئی را
یکی کن در همه عالم دوئی را
وجودت جز طلسم جادوئی نیست
ز هم بشکن طلسم جادوئی را
بهر سوئی که پوئی ره نجوئی
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳
جوهر قدسی، نهفته رخ در آب و گل چرا
مرغ روحانی، بتیغ دیو و دد بسمل چرا
قلب مومن عرش رحمن است و منزلگاه حق
خیل شیطان را بناحق ره در این منزل چرا
محفل قدس و مقام انس و مرآت شهود
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴
هرشب من و دل تا سحر در گوشهٔ ویرانهها
داریم از دیوانگی با یکدگر افسانهها
اندر شمار بیدلان در حقلهٔ بیحاصلان
نی در حساب عاقلان نی درخور فرزانهها
از می زده سر جوشها از پند بسته گوشها
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵
سالها بر کف گرفتم سبحه صد دانه را
تا ببندم زین فسون پای دل دیوانه را
سبحه صد دانه چون کار مرا آسان نکرد
کرد باید جستجو آن گوهر یکدانه را
سخت سست و ناتوان گشتم مگر نیرو دهد
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶
محو آن روی پریواریم ما
در حقیقت نقش دیواریم ما
نیمه در غیبم و نیمی در شهود
نیمه مست و نیمه هشیاریم ما
نیمه از فرخار و نیم از کاشغر
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۷
بربسته دست جور فلک پای اگر مرا
از چوب خشک ساخته پای دگر مرا
دارم بسی سپاس از این درد پای خویش
کازاد کرده از همه گون درد سر مرا
مانند آسمانم کز جای خویشتن
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸
ای عشق گرفتی سخت ناگاه دهان ما را
بردی بسرای دل از راه نهان ما را
بگذشت شبی ما را نامت بزبان ای عشق
زانشب همه دم سوزد چون شمع زبان ما را
مهمان توایم ای عشق ما را به از این میدار
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹
کرد چرخ دورو، دو موی مرا
تا چه آید از این دو، روی مرا
روی و مویم ز چرخ دیگر شد
لیک دیگر نگشت خوی مرا
هر چه سالم فزون تر آمد، نیز
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
روز و شب در حسرت و اندوه تیماری چرا
وز غم و فکر ریاست سخت بیماری چرا
روز و شب در فکر گرد آوردن خیل مرید
همچنین دلخسته و رنجوری و زاری چرا
چون مسلمانی بمعنی عین بی آزاری است
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
دل دیوانه بدر شد سحر از خانه ما
شام شد باز و نیامد دل دیوانه ما
روزنی بود در این خانه که گاهی خورشید
تابشی داشت ز روزن بسوی خانه ما
روزن خانه فرو بسته شد از چشم حسود
[...]