گنجور

 
۱
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۵۳
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - اندرز

 

در نشیب آمدی مجوی فراز

وقت ناز تو نیست تیز متاز

نه ای آگه ز حال و معذوری

خفته غفلتی و بسته آز

پی گسسته چرا دهی ناورد

[...]

۸ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۸ - ستایش

 

همایون باد این فرخنده طارم

بر این فرزانه حر ممیز

عمید نامدار راد محمود

جمال گوهر بوبکر ملغز

بزرگی در همه فضلی مقدم

[...]

۹ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۹ - ستایش و تشجیع خویش

 

تو ای تن برامش میا و مرو

تو ای سر به شادی مخسب و مخیز

تو ای دل دژم باش و هموار باش

تو ای دیده خون ریز و پیوسته ریز

نبینید پیری که جان مرا

[...]

۸ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - حسب الحال

 

منم امروز بسته در سمجی

چشم بر دوخته چو مار گریز

هست پیراهنی و شلواری

نیست بر هر دو نیفه و تیریز

بر جهان دارم و روا دارم

[...]

۹ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۱ - مرثیه عطای یعقوب

 

عطای یعقوب از مرگ تو هراسیدم

شدی و نبود بیشم ز مرگ هیچ هراس

دریغ لفظی بر همه نمط همه گوهر

دریغ طبعی بر هر گهر همه الماس

سپهر معطی شانست و هیچ عیب نبود

[...]

۵ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۲ - بر فوت محمد علوی

 

بر وفات محمد علوی

خواستم زد به شعر یک دو نفس

باز گفتم که در جهان پس ازین

زشت باشد که شعر گوید کس

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۳ - توصیف پیل

 

عجب از دیو پیکری کاو را

دولت آورد نام کرد سروش

خاره خو جثه ایست خاره بدن

خیره کش هیکلی است خیری پوش

قالبی باد خیز خاک آرام

[...]

۱۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۴ - نبشتن ز گفتن مهمتر شناس

 

نبشتن ز گفتن مهمتر شناس

به گاه نوشتن بجا آر هوش

سخن با قلم چون قلم راست دار

به نیک و به بد در سخن نیک کوش

دو نوک قلم را مدان جز دو چیز

[...]

۶ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۵ - یک زمان در بهشت

 

یک زمان در بهشت بودم دوش

نوش کردم ز گفته های تو نوش

گر نبودم برسم معذورم

در جمال تو بسته بودم هوش

گاه بودم به مدحتت گویا

[...]

۱۳ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۶ - تلون چرخ

 

چرخ هر لحظه ای دگر گردد

زان به ما بر دگر شود رایش

زان فرا پیش بایدم که چو ماه

کاهش خلق هست ز افزایش

از تنم زان بجست بی معنی

[...]

۵ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۷ - مرثیت

 

خون همی بارم از دو دیده سرد

بر وفات محمد خراش

رازها داشتم نهان چون جان

که خرد گفته بود در دل باش

چون مرا خون دیده جوش گرفت

[...]

۴ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۸ - مدح

 

سخا زریست کز همت زند رای تو بر سنگش

سخن نظمی است کز معنی دهد رای تو سامانش

ازین اندک هنر خاطر همی امید بگسستم

چو در مدح تو پیوستم هنر دیدم فراوانش

مرا دانی که آن باید که هر کو نیک شعر آید

[...]

۵ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - تقاضای تیول

 

خسروا بود و هست خواهد بود

روزگارت رهی و چرخ مطیع

ملک را قدر تو سپهر بلند

عدل را همت تو حصن منیع

نه ز طبع تو هست جود شگفت

[...]

۱۰ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۰ - برتری قلم به تیغ

 

فلک اندر دمید پنداری

باد در آستین ما در تیغ

حکم اختر بدو مهابت از آنک

هم به تیغ اندرست اختر تیغ

به همه حال ها اجل عرض است

[...]

۴ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۱ - در ده روشن رحیق

 

ای صنم ماهروی در ده روشن رحیق

چون لب معشوق لعل چون دل عاشق رقیق

بشنو و نیکو شنو نغمه خنیاگران

به پهلوانی سماع به خسروانی طریق

کرده به کف لاله زار ز بهر بزم فلک

[...]

۵ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۲ - پیری

 

گر کنم جامه ها ز پیری چاک

زآن ندارد به جبه پیری باک

گر نشاطی که در تن آمده بود

به جوانی نشد به پیری پاک

مژده مرگ پیری آرد و بس

[...]

۳ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۳ - خشک و خالی

 

از من و تو همی بخواهد ماند

به جهان در دو جای خالی و خشک

من ز دیده کنم زمین پر خون

تو ز زلفین کنی هوا پر مشک

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۴ - با این همه شهرت

 

معروف تر از من به جهان نیست خردمند

پس بسته چراام به چنین جایی مجهول

نه خفته نه بیدار نه دیوانه نه هشیار

نه مرده و نه زنده نه بر کار و نه معزول

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۵ - چشم و بینی ببست عزرائیل

 

جای تحسین چو دست مرگ از این

کرد سوی سقر همی تحویل

دهنش گنده بود و رویش زشت

چشم و بینی ببست عزرائیل

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۶ - بوالفضایل

 

والا مردست بوالفضایل

زیبا مردست بوالفضایل

ما مرد نه ایم هیچ بی او

بی ما مرست بوالفضایل

مردان نکنند کار تنها

[...]

۵ بیت
مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۵۳
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۵۳