یک زمان در بهشت بودم دوش
نوش کردم ز گفته های تو نوش
گر نبودم برسم معذورم
در جمال تو بسته بودم هوش
گاه بودم به مدحتت گویا
گاه بودم ز حشمتت خاموش
گاه چون بحر طبعم اندر موج
گه چو خورشید ذاتم اندر جوش
ای فلک رأی مهتری که تو را
نام پیغمبر است و طبع سروش
هر چه اقبال بدهدت بستان
وآنچه دولت بگویدت بنیوش
آمدی دی تو از پی کاری
بنده ام گشته حلقه اندر گوش
قدم من همی ببوسد فخر
تا گرفتی مرا تو در آغوش
من نیابم چو تو یقین گشتم
تو نیابی چو من مرا مفروش
دوش دیدم سلامت و شادی
این همه شادی و سلامت دوش
تا همی لاله باشد و باده
روی باده ببین و باده بنوش
همچو باده به طبع لهوانگیز
همچو لاله لباس شادی پوش
رأی عالی رضای تو جسته ست
تو به جان در رضای عالی کوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جهان را بدین جهان مفروش
گر سخندانی این سخن بنیوش
پیری آغوش بازکرده فراخ
تو همی گوش با شکافهٔ غوش
عجب از دیو پیکری کاو را
دولت آورد نام کرد سروش
خاره خو جثه ایست خاره بدن
خیره کش هیکلی است خیری پوش
قالبی باد خیز خاک آرام
[...]
چون نهی زلف تافته بر گوش
چون نهی جعد بافته بر دوش
از دل من رمیده گردد صبر
وز تن من پریده گردد هوش
نه عجب گر خروش من بفزود
[...]
ای کریمی که از سخاوت تو
روید از سنگ خاره مرزنگوش
تا جهان اسب دولتت زین کرد
چرخ را هست غاشیه بر دوش
آنکه او تای خدمتت نزند
[...]
رفتم و بارِ منّتت بر دوش
حلقه ای حقّ نعمتت در گوش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.