گنجور

 
مسعود سعد سلمان

در نشیب آمدی مجوی فراز

وقت ناز تو نیست تیز متاز

نه ای آگه ز حال و معذوری

خفته غفلتی و بسته آز

پی گسسته چرا دهی ناورد

پر شکسته چرا کنی پرواز

سست شد قوت تو سخت مجه

کند شد باره تو تیز متاز

صحن تو تنگ شد مکش دامن

سقف تو پست گشت سر مفراز

از دو دل باز تقویت مطلب

به یک انداز تیر جنگ مساز

پاره پاره به راستی باز آی

اندک اندک به حال خود پرداز

زار بگری که بر تو می خندند

چرخ مزاح و عالم طناز

 
 
 
رودکی

زندگانی چه کوته و چه دراز

نه به آخر بمرد باید باز؟

هم به چنبر گذار خواهد بود

این رسن را، اگر چه هست دراز

خواهی اندر عنا و شدت زی

[...]

فرخی سیستانی

سرو ساقی وماه رود نواز

پرده بر بسته در ره شهناز

زخمه رودزن نه پست ونه تیز

زلف ساقی نه کوته ونه دراز

مجلس خوب خسروانی وار

[...]

ابوالفضل بیهقی

زندگانی چه کوته و چه دراز

نه بآخر بمرد باید باز؟

هم بچنبر گذار خواهد بود

این رسن را اگر چه هست دراز

خواهی اندر عنا و شدّت زی‌

[...]

ناصرخسرو

ای تو را آروزی نعمت و ناز

آز کرده عنان اسپ نیاز

عمرت از تو گریزد از پس آز

تو همی تاز در نشیب و فراز

بر در بخت بد فرود آید

[...]

مسعود سعد سلمان

چند گویی که نشنوندت راز

چند جویی که می نیابی باز

بد مکن خو که طبع گیرد خو

ناز کم کن که آز گردد ناز

از فراز آمدی سبک به نشیب

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه