|  | غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات | 
            
                |  | راهنمای نوار ابزار | 
            
                |  | پیشخان کاربر | 
            
                |  | اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر | 
            
                |  | اعلانهای کاربر | 
            
                |  | ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) | 
            
                |  | خروج از حساب کاربری گنجور | 
            
                |  | لغزش به پایین صفحه | 
            
                |  | لغزش به بالای صفحه | 
            
                |  | لغزش به بخش اطلاعات شعر | 
            
                |  | فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش | 
            
                |  | فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط | 
            
                |  | کپی نشانی شعر جاری در گنجور | 
            
                |  | کپی متن شعر جاری در گنجور | 
            
                |  | همرسانی متن شعر جاری در گنجور | 
            
                |  | نشان کردن شعر جاری | 
            
                |  | ویرایش شعر جاری | 
            
                |  | ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری | 
            
                |  | شعر یا بخش قبلی | 
            
                |  | شعر یا بخش بعدی | 
        
    
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از غم وفات محمد با چشمانش اشک میریزد و رازهایی را که در دل داشت به زبان میآورد. او به لطافت و شادی بهار اشاره میکند و میگوید که این شادی عمر زیادی نداشته است. غم و راز در دل او وجود داشته و اکنون با شدت احساساتش، آنها را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: از چشمانم بر سر مرگ محمد، اشک سردی میریزم و این اشکها همچون خون بر زمین میریزد.
هوش مصنوعی: من رازهایی داشتم که همچون جانم پنهان بودند، چرا که خرد به من یاد داده بود که در دل نگه دارم.
هوش مصنوعی: وقتی که خشم و هیجان در من به اوج رسید، تمام رازهای پنهان برای همه آشکار شد.
هوش مصنوعی: لطافت بهار باعث شادی و خوشحالی بیشتری است، و این خوشی نسبت به گذشته بیشتر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خویشتن پاک دار و بیپرخاش
هیچ کس را مباش عاشق غاش
چون موکل شود بدو فراش
عشوه ها سازد و دهد کرناش
ید او قدرتست و وجه بقاش
آمدن حکمش و نزول عطاش
گرد عالم شد این حکایت فاش
تیز شد تیشهها ز بهر تراش
منم اندر قلندری شده فاش
در میان جماعتی اوباش
همه افسوس خواره و همه رند
همه دردی کش و همه قلاش
ترک نیک و بد جهان گفته
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.