گنجور

 
۱
۲
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - وله

 

گهر نتیجه بحر است و بر خلاف قیاس

نتیجه آمده بحری ز گوهر عباس

ابوالمحاسن عبدالصمد که بخت آمد

بنای دولت و دین را قوی نهاد اساس

کشیده تیغ چو مهر است عزم او در حرب

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

دل و جانم بره جانان است

گر بدو باز رسم جان آن است

پای در دامن صبر آرم از آنک

دست دست ستم هجران است

آن چه من می کشم از فرقت او

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

کریمی کو که در عالم زبون نیست

اسیر و عاجز این چرخ دون نیست

عروس بخت را گر زیوری هست

در این نه حقه آیینه گون نیست

اگر این است هستی ها که دیدم

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

ماهیست کز آن روی چو ماهت خبرم نیست

وان چهره زیبای تو پیش نظرم نیست

همچون گل در خاکم و چون شکر در آب

زان غم که ز رخسار و لبت گل شکرم نیست

بر گردون ظفرم هست ولیکن

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

دل در طراز حلقه زلفت در اوفتاد

جان گرچه نقش بست ز دل برتر اوفتاد

در دام طره تو که پر دانه دل است

سیمرغ حسن تو چه عجایب در اوفتاد

دل خو گرفته بر رخ و رخساره تو دید

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

روزی که مرا چشم به تو خوش پسر افتد

آن روز همه کار دلم زیر سر افتد

عقلم سر خود گیرد و از پای در آید

صبرم بسر کوی تو از دست برافتد

بر خلق زسرگشته هجران خبر افتد

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

ایکه قدرت صد چو گردون آورد

دور گردون چون توئی چون آورد

رأی تو رسمی که آرد در جهان

همچو رویت خوب و میمون آورد

رنگ و بوی خلق و خلقت آسمان

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

دوش بر هندوی خود بدمستیی ترکانه کرد

تا امید آشناوش (را) چنین بیگانه کرد

صبر اندک زاد را از خان و مان آواره یافت

عقل پیرآموز را در سلسله دیوانه کرد

تا دلم در سنبل گل‌سای او یک خانه ساخت

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

از لعل آبدار تو پاسخ همی رسد

وز زلف تابدار تو دل را دمی رسد

پرورده شد ز خون دلم سالها غمت

در انتظار آنکه مگر محرمی رسد

لیکن به دولت شه شادان شود به حکم

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

گر شمع تو بی زحمت پروانه بماند

خورشید چو سایه ز تو درخانه بماند

از باده لبهای تو گر دل بشود مست

درسلسله زلف تو دیوانه بماند

خون گشته دلی از خود آویخته دارد

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

لبم از بوس او شکر چیند

گوشم از لعل او گهر چیند

از گریبان چو او برآرد سر

حور دامن ز شرم درچیند

در فراقش ز اشک و چهره من

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

آرام دل مرا بخوانید

بر مردم چشم من نشانید

آوازه عشق من شنیدید

اندازه حسن او بدانید

چون صورت روی او بدیدید

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

صبح را رنگ بدان عارض چون ماه دهد

شام را گونه بدان طره کوتاه دهد

طاق ابروش مرا جفت غم و رنج کند

چشم آهوش مرا بازی روباه دهد

صفت رنگ رخ من که کند کاه کند

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

سخت با ما تو بخیلی بسلام

نیک مائیم ترا عاشق و رام

جان ما عاشق و تو معشوقه

دل ما صید و سر زلف تو دام

روی و زلفین تو خون آمد و مشک

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

مجمر مهر سوخت چون عودم

چنبر ماه تافت چون رسنم

هم ز محنت چو کوه شد جانم

هم ز کاهش چو کاه گشت تنم

توشه نی که آن دهد قوتم

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

آمد نفس به آخر یک هم نفس ندارم

هم کمترم ز هیچ و هم هیچکس ندارم

جز سوی تاب زلفت از دل اثر نیابم

جز وصل خاک پایت درسر هوس ندارم

بیدادگر نگارا رحمی بکن چو دانی

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

زار بکشتی تو از آن می زیم

تا تو بدانی که چسان می زیم

سرزده بی سر چو فلک می روم

دل شده بی دل چو جهان می زیم

هجر که آسان نبود می کشم

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

سرو را چون سوی آن گردون اعلا آمدیم

ابر گشتم ابر کز پستی به بالا آمدیم

بر امید نور دولت سوی گردون تاختیم

وز برای در نعمت سوی دریا آمدیم

تو چو خورشید و این جای چو جوزا اوج تست

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

ای بهار جان و دل بخرام یکره در چمن

غمزه خون خوار را یک باره بر آتش بزن

آتش رخساره بنمای و دل لاله به سوز

تا چمن از عشقت از خود فارغ آید همچو من

گر رخ خوب تو دارد رنگ شاخ ارغوان

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

ای مرا بیشه دوستداری تو

همه امید من بیاری تو

در زمانه همی زنند مثل

از لطیفی و بردباری تو

گر مرا خوار داشتی شاید

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۹