گنجور

 
سید حسن غزنوی

سخت با ما تو بخیلی بسلام

نیک مائیم ترا عاشق و رام

جان ما عاشق و تو معشوقه

دل ما صید و سر زلف تو دام

روی و زلفین تو خون آمد و مشک

وصل و هجر تو حلال است و حرام

بوسه خواهم در حال بده

مکن ای دوست مرا دشمن کام

نقره اندامی و من زر رویم

بزر پخته خرم نقره خام

آن چنانم ز نحیفی که همی

نتوانم زد یکدم بدو گام

نعمت روی تو می باید و بس

بسر تو که تمام است تمام