گنجور

 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۵۰
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

منم که حاصل من غیر نامرادی نیست

درخت بخت مرا برگ عیش و شادی نیست

ز فسحت دو جهان خاطرم به تنگ آمد

فراغت دل مجنون بهیچ وادی نیست

چون برق میگذرد عمر بر فروز از وی

[...]

۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

عشق آتش است و در دل دیوانه در گرفت

برق قبول شمع به پروانه در گرفت

از چشم سرخوش تو که مست است بی شراب

صحبت بیک کرشمه مستانه درگرفت

اندک مبین سرشک دل گرم عاشقان

[...]

۵ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

هرچند که یوسف بجمال از همه بیش است

حسن نمکین تو بلای دل ریش است

چون گل همه تن آب حیاتی تو ولیکن

چون خار دل آزار رقیبت همه نیش است

در دوستی مدعیان نیست جز آزار

[...]

۷ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

 

روی کسی چو صورت آینه سوی تست

کز خویشتن تهی و پر از مهر روی تست

ای آفتاب بر فلک همچو ماه تو

پشتش از آن خمیده که مایل بسوی تست

تنها نه از حدیث تو من در حکایتم

[...]

۷ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

خندید گل و غنچه شکفت و چمن آراست

آن غنچه پژمرده که نشکفت دل ماست

با خار غمم خار گل ای مرغ چمن چیست

کاین خار من اندر جگر و خار تو در پاست

از کوی حبیبم سوی گلزار مخوانید

[...]

۵ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

هر کرا حسنی بود آیینه دار روی اوست

هرکه دارد بوی عشقی از سگان کوی اوست

فتنه پیران نه تنها شد که طفل مکتبی

چون الف گوید مرادش قامت دلجوی اوست

عشق خود یاری دهد یعنی که کار کوهکن

[...]

۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

جور آن بت همه بر جان پریشان من است

سخت تر زان دل چونسنگ مگر جان من است

که گزیدست بدندان لب لعلش که بر او

زخم دندان نه باندازه دندان من است

در غم او همه کس مست و گریبان چاکند

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

مجنون عشق را هوس تخت و تاج نیست

اورا که عقل نیست بهیچ احتیاج نیست

گیتی نما چه حاجت؟ اگر جم بصیرتی

آیینه یی به ازمی و جام زجاج نیست

هر کس که بود از هنر خود رواج یافت

[...]

۵ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

گرنه بر غم عاشقان کار جهان مشوش است

خار چراست یار گل مرغ چرا در آتش است

داغ درون چو لاله ام هیچ نگه نمیکنی

این نگری که ظاهرم چهره بخون منقش است

جانب کعبه ام مخوان کعبه کجا و من کجا

[...]

۵ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

همه دم ز درد عشقت دل زار من حزین است

همه درد روزیم شد چکنم نصیبم این است

دل و دین گر از سجودت همه شد مرا همین بس

که زخاک راهت ای بت اثریم بر جبین است

به رخ تو شهسوارا نه غبار خط برآمد

[...]

۷ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

ای پری وش نمک حسن تو رشک ملک است

حسن لیلی صفتان چاشنیی زین نمک است

دهنت نیست یقین، در شکم از وی میان

گر گمانی است درین است در آن خود چه شک است

چون بپوشم غم خود راز تو کان غمزه شوخ

[...]

۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

مرا که جان پی قربان شدن بود پیشت

تو خواهی ام کش و خواهی رقیب بد کیشت

ترا بشاهی حسن آن بزرگی از بختست

که آفتاب کم از ذره یی بود پیشت

جراحت دل من تازه تر شد از نمکت

[...]

۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

ای سرو روان خاک شوم در ته پایت

جان من و جان همه عالم به فدایت

در خلوت دل شو که چه جای دگران است

بالله که جان هم نتوان دید به جایت

در حشر قیامت بود آن دم که شهیدان

[...]

۷ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

محبوب من چه حاجت گفتن بود که کیست

چون آفتاب بر همه روشن بود که کیست

کوته نظر مشاهده برق عیش کرد

ما را نظر به سوخته خرمن بود که کیست

حاجت به قصه نیست که در دل که خانه ساخت

[...]

۵ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

کور شد از غم رقیب کان پری از بام ماست

کوری چشم رقیب روشنی چشم ماست

از همه عالم بود منزل من کوی دوست

منزل ازین خوبتر در همه عالم کجاست

بیهده تا کی زنم دست بسر از غمش

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

جز داغ دلم چراغ شب نیست

وز طالع تیره این عجب نیست

گر با سگت از ادب زنم دم

او عفو کند ولی ادب نیست

تو نخل مرادی اینقدر هست

[...]

۵ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

در دل و جان از آن مژه قصد تو راه کردن است

کشت مرا نگاه تو این چه نگاه کردن است

طاعت من همین بود کز تو بقبله بنگرم

زانکه نظر بغیر تو عین گناه کردن است

گرنه بعشق زنده شد عمر حضر چه فایده

[...]

۵ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸

 

دل را نمک از گریه گرم است شکی نیست

بی چاشنی گریه کبابش نمکی نیست

ای گل ز غم خویش یکی با تو چگوید

درد دل عشاق هزارست یکی نیست

از قصه مجنون که بصد رنگ شنیدی

[...]

۵ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

دل کباب ز خوناب دیده بد نام است

بسوختیم و هنوز از تو کار ما خام است

اگر نه مهر تو می ورزد آفتاب چرا

ملازم سر کوی تو صبح تا شام است

بیا و جرعه مستان غم به رغبت نوش

[...]

۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

هر جا که بنگری رخ او در تجلی است

مجنون اگر شوی همه آفاق لیلی است

دور از توام بصورت و در معنیم قرین

صورت تفاوتی نکند اصل معنی است

ما را که دل بطرفه غزالی گرفته انس

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۵۰
 
تعداد کل نتایج: ۲۹۹۷