گنجور

 
اهلی شیرازی

ای پری وش نمک حسن تو رشک ملک است

حسن لیلی صفتان چاشنیی زین نمک است

دهنت نیست یقین، در شکم از وی میان

گر گمانی است درین است در آن خود چه شک است

چون بپوشم غم خود راز تو کان غمزه شوخ

واقف از سر دل اهل نظر یک بیک است

قلب آلوده ما سوختی از سنگدلی

دل سنگین تو در قلب شناسی محک است

به کمانخانه ابروی تو دل هر که سپرد

هدف تیر ملامت ز کمان فلک است

بس معانی ز عدم کلک تو آرد بوجود

اهلی این ادهم کلک تو عجب تیزتک است

 
 
 
ملک‌الشعرا بهار

گرت اندر صفت جن و ملک هیچ شک است

بین به نادان و خردمند که جن و ملک است

مردم نادان بر خاک بماند چون دیو

وآن که آموخت خرد همچو ملک بر فلک است

از پی مردم عالم همه جا عائله‌هاست

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از ملک‌الشعرا بهار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه