گنجور

 
اهلی شیرازی

ای پری وش نمک حسن تو رشک ملک است

حسن لیلی صفتان چاشنیی زین نمک است

دهنت نیست یقین، در شکم از وی میان

گر گمانی است درین است در آن خود چه شک است

چون بپوشم غم خود راز تو کان غمزه شوخ

واقف از سر دل اهل نظر یک بیک است

قلب آلوده ما سوختی از سنگدلی

دل سنگین تو در قلب شناسی محک است

به کمانخانه ابروی تو دل هر که سپرد

هدف تیر ملامت ز کمان فلک است

بس معانی ز عدم کلک تو آرد بوجود

اهلی این ادهم کلک تو عجب تیزتک است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode