گنجور

 
اهلی شیرازی

روی کسی چو صورت آینه سوی تست

کز خویشتن تهی و پر از مهر روی تست

ای آفتاب بر فلک همچو ماه تو

پشتش از آن خمیده که مایل بسوی تست

تنها نه از حدیث تو من در حکایتم

هر جا که میروم همه این گفتگوی تست

گل را بخاک کوی تو لاف صفا چراست

چون آب روی گل همه از خاک کوی تست

ای نوگل بهشت که مستم زبوی تو

بوی بهشت گر بودم هم ببوی تست

مارا ز جعد موی تو مشکل حکایتی است

گر مشکلی گشاده شود هم زموی تست

اهلی چو شیشه خنده ساقی ره توزد

کاین گریه های تلخ گره در گلوی تست