جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵ - طالع
نه بکوشش درست روزی خلق
یا بجد و بجهد دادستند
از تکاپوی رزق نفزاید
ورچه هر کس دران فتادستند
مانده بی برگ و بار سرو و چنار
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴ - جواب مجیر بیلقانی
هجو میگوئی ای مجیرک هان
تا ترا زین هجا بجان چه رسد
در صفاهان زبان نهادی باش
تا سرت را ازین زبان چه رسد
چند گوئی که در دقایق طبع
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۲ - ترهات
دوستی در سمر کتابی داشت
پیش من صفحه ازان میخواند
که فلان شخص در فلان تاریخ
بیکی بیت بدره ها بفشاند
وان دگر پادشه بیک نکته
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - برد نشابوری
بیکی برد اشارت کردم
سوی آنکس که چنونبود راد
دست بربر زد و پذرفت بطبع
آنچنان کز کرمش گشتم شاد
مدتی رفت و نکرد آنچه شنود
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۰ - خوان خواجه
خواهی که نزد خواجه قبولی بود ترا
منشین بخوان او برو از نان او مخور
ور چند گویدت تبکلف که نان بخور
فرمانبر آنچه گفت و بفرمان اومخور
زنهار خورولیک مخور نانش زینهار
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۵
ای آفتاب برج سیادت روا مدار
گر بر مثال جاه تو انجم شود نقط
آگه شود زمانه زاسرار لوح غیب
گر قوت بیان تو ماند برین نمط
آنجا که کلک مدح تو خواهد مسیر عقل
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۷ - شهر اصفهان
نیست شهری چو شهر اصفاهان
بحقیقت ز شهرهای عراق
که ببینی درو خساست و بخل
که نیابی درو دروغ و نفاق
خواجگانی بنام و ننگ درو
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - پیری
در آینه تا نگاه کردم
یک موی سفید خویش دیدم
زاندیشه ضعف و بیم پیری
در آینه نیز ننگریدم
امروز بشانه در ازان موی
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۶ - روزگار کرم
گذشت نوبت احسان و روزگار کرم
چه وقت می بکند باز روز کار کرم
که خون گرفت دل اشتیاق پیشه من
در اشتیاق بزرگی و انتظار کرم
غبار بخل زصحن زمین بچرخ رسید
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۵ - تحفه
ای شده فر شکوه مسندت
هم جمال ملت و هم زین آن
بنده را دینیست بر انعام تو
چون بنگذارد سخایت دین آن
هر زمانم طعنه از دشمنیست
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۱ - دعا و ثنا
ای بر میان چرخ کمر از وفای تو
وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو
آراستست خطبه بفرخنده نام تو
وافروختست سکه بفر و بهای تو
انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۱ - یک دل – بادودل
دو یار اربیک جای میداشتی
که یکدم یکی را بنگذاشتی
نه این ازتو آزرده بود و نه آن
نه جنگی میان بود و نه آشتی
نه زخم جفائی یکی یافتی
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵
باز مارا هوس خوش پسری افتادست
بازمان از پی دل دردسری افتادست
کار دل سخت بدافتاد درین بار که او
بکف سخت دل بد جگری افتادست
من نمیدانم کاین مشغله بر من زچه خاست
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
امروز بتم بطبع خود نیست
با ما سخنش بنیک و بد نیست
دلبر ز برم براند و آن کیست
کانداخته چنین لگد نیست
یکبوسه ازو بخواستم گفت
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳
دگرباره با مات بیگانگیست
مکن کاینچنین ها نه فرزانگیست
توجان خواهی آنگاه بر دست هجر
ندانی که این رسم بیگانگیست
توجان خواه بیزحمت هجر و وصل
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸
چرخ از من قرار من بستد
تا ز دستم نگار من بستد
ماه مشگین عذار من بربود
سروچابک سوار من بستد
خود دلی داشتم من از همه چیز
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
مرا از چون تو یاری میگزیرد
که خود درد منت دامن نگیرد
لب بیجاده رنگت گر شوم کاه
بایزد گر مرا هرگز پذیرد
دلم شمعیست کاندر وصل و هجرت
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
دل جفا بیش بر نمی تابد
جان غم خویش بر نمیتابد
مکن ایجان و دیده بی نمکی
کاین دل ریش بر نمیتابد
جانطلب میکنی مکن کایننفس
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
تماشا میکنم از دور هرکسی دلبری دارد
چه تدبیر ای مسلمانان دل من کافری دارد
به خون من چرا کوشد سر زلفین خونخوارش
مگر زلفش نمیخواهد که چون من چاکری دارد
مرا گفتی گر از سنگی ترا غم نیست گرداند
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷
مرا گر چون تو جانانی بباید
بجسمم آهنین جانی بباید
عتاب دوست خوش باشد ولیکن
مر آنرا نیز پایانی بباید
مرا لعلت ببوسی وعده دادست
[...]