باز مارا هوس خوش پسری افتادست
بازمان از پی دل دردسری افتادست
کار دل سخت بدافتاد درین بار که او
بکف سخت دل بد جگری افتادست
من نمیدانم کاین مشغله بر من زچه خاست
بیش ازین نیست که ما را نظری افتادست
هان بترس ایدل سرگشته که در آنسرکوی
هر کجا پای نهی تازه سری افتادست
چه خوشست اینکه شکایت کنم از عشق بدو
یعنی این کار مرا با دگری افتادست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حس دلباختگی و دردسرهای ناشی از عشق اشاره میکند. او از روزگار گذشته خود و مشکلاتی که عشق برایش به وجود آورده، سخن میگوید. احساس میکند که دلش دوباره به عشق دچار شده و این مسأله برایش سخت و آزاردهنده است. او نمیداند که چرا این تماشا و مشغله به سراغش آمده و میگوید که در هر گوشهای که میرود، نشانههایی از عشق جدیدی به چشم میخورد. همچنین از خوشحالی و شوقش برای ابراز شکایت درباره عشق بد به معشوقش یاد میکند و به نوعی به رویدادها و تغییرات غیرمنتظره در زندگیاش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دوباره شوق و اشتیاق به خوشگذرانیدن به سراغمان آمده و از سوی دیگر، دل ما را به خاطر درد و مشکلاتش به چالش کشیده است.
هوش مصنوعی: کار دل در این موقعیت به شدت دشوار شده است، زیرا آن شخص با دلی محکم و پر شجاعت درگیر شده است.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چرا این دغدغه و مشغولیت بر من عارض شده است. تنها چیزی که میدانم این است که توجهی به ما شده است.
هوش مصنوعی: ای دل سرگردان، بترس! چون در هر کوی و برزنی که قدم گذا روی، ممکن است سر تازهای بیابی که تو را به سمت خود جذب کند.
هوش مصنوعی: چه خوب است که من از عشق او شکایت کنم، زیرا این نشان میدهد که من به خاطر او نتوانستهام با کسی دیگر ارتباط برقرار کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.