گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

نیست شهری چو شهر اصفاهان

بحقیقت ز شهرهای عراق

که ببینی درو خساست و بخل

که نیابی درو دروغ و نفاق

خواجگانی بنام و ننگ درو

هر یکی حاکمی علی الاطلاق

همه را خواجگی باستعداد

همه را سروری باستحقاق

هم دهنده همه ولی دشنام

هم خورنده همه ولیک اطلاق

 
 
 
سنایی

مجمعی دیده‌ام پر از عشاق

جسته از بند گنبد زراق

مشاهدهٔ ۱۵ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

مار نون نکاح چو بزدت

ای به حری و رادمری طاق

هان و هان تا ز کس طلب نکنی

هیچ تریاق به ز طای طلاق

ادیب صابر

دی غریوان شدم به سوی وثاق

بر وصال اختیار کرده فراق

دلم اندر هزاهز هجران

روحم اندر کشاکش احراق

طرب از طبع من گسسته وطن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه